Wednesday, August 20, 2014

یک- به مسیله ای که جوابش رو میدونی ولی نمیتونی هنوز حلش کنی، چی میشه گفت. قطعا لاینحل که نیست چون زاه حلش رو 
بارها شنیده ای و کار کرده برای ملت. چرا خودت پس استفاده نمیکنی و نسخه فقط میدی برای بقیه؟

دو- خیلی شنیدم و دیدم که بعضی ها میگن وقتی از کسی خوشت نمیاد دورش رو خط بکش. حذفش کن. ببر و بکن دور و از این حرفها. من نمیتونم و نتونستم هیچوقت روی هیچکی خط بکشم. ولی فکر میکردم که اگر میتونستم بکنم خیلی راحت تر بودم. دیروز بک سخنرانی گوش کردم که میگفت این روش بکن و بنداز دور شاید بنظر راه حل خوبی بیاد ولی آسیب های خودش رو داره و ما رو قوی تر نمیکنه. راه بهتر اینه که بتونیم خودمون رو از آسیب آدمهای سمی حفظ کنیم و در موقع لازم سپر بپوشیم. خصوصا اگر اون آدم کسی باشه که نمیتونی از زندگیت حذف کنی، به هر دلیل. حالا من یک جلسه رو گوش کردم و اگر تونستم بقیه اش رو هم گوش کردم و حفاطت رو یاد بگیرم، خبرتون میکنم.

سه- یکی از تکنیک هایی که پیدا کردم برای جلوگیری از تشتت فکر موقع کار کردن اینه که وقتی انگشتهام میخوان دکمه های کیبرد رو بزنن و منو ببرن به یک جای دیگه، بجای فیس بوک و خبر و وبلاگ که هرکدوم میتونن منو ببرن به هزار جای دیگه، برم به یک وبسایت ساده که یک جمله ی تاکیدی کوتاه رو بهم میگه. برای هر روز یک جمله داره. در نیتجه اگر در روز ده بار هم برم سراغش و ده بار در ذهنم تکرارش کنم، کمی قسمت سبز ذهنم رو آبیاری کردم. امروز جمله ام این بود.
I am a student of life, and I love it!
فکر میکنم که این کار با کامپیوتر در فسمت پر لیوان که نگاه کنی، خوبیش اینه که میتونی این درس گرفتن را تسهیل کنه، بسکه منبع خوب در این دنیای اینترنت هست. اگر چه که مدرسه ی زندگی درس تیوریش خیلی اسونتر از عملیه.

چهار- دیشب مثل هر شب موقع شب بخیر و بستن در اتاق موشی بهش گفتم "آی لاو یو" در جواب گفت "آی لاو مایسلف توو" وبعد جواب همیشگیش رو داد که "آی لاو یو توو". نپرسیدم که چرا گفت خودش هم خودش رو دوست داره ولی ته دلم غنچ رفت از شنیدنش. دوست داشته باش خودت. دوست داشته باش. همین یکی رو اگر در وجودت کاشته باشم، وظیفه ی مادریم ادا شده. دیروز شنیدم که برای داشتن دنیای بهتر، ما پدر و مادران بهتر نیاز داریم.

پنج- دوباره نوشته رو خوندم و در جواب شماره ی یک به خودم باید بگم که آسون بگیر. یکطوری میشه. زندگی رو روز به روز باید گذراند.