Wednesday, July 27, 2011

تردست

کارهایم خیلی زیاد شده بود و رشته از دستم در رفته. با نوشتن روزمره ی کارها و جزییاتشان، کنترل اوضاع بدستم آمد. کارها پیش میروند. گاهی خوب، گاهی بد. اینش مهم نیست. مهم اینه که پیش رفتنش، هر طور که هست تحت کنترلت باشد. بدونی کجایی. یعنی مثلا آخر روزی که هیچ کاری اونطور که میخواستی پیش نرفت، اول به خودت بگی که "فردا هم روز دیگری است" (این رو از رییسم یاد گرفتم. آدمی که هیچوقت دنیا براش آخر نمیشه)  بعد بنویسی که امروز چه کارهایی نشد و چرا نشد. چرایش خیلی مهم نیست. یک کوچولو بنویسی بسه. (این را هم از یک دوستی خیلی سال پیش یاد گرفتم) دنبال چرا رفتن آدم را متوقف میکنه. داشتم میگفتم. یک کوچولو بنویس که چرا نشد و قسمت مهمش اینه که بنویس فردا چه کاری خواهی کرد و به چی و چه جوری فکر میکنی. دیروز یکی از این روزها بود و امروز یک لیست دارم از کارهایی که دوباره میخوام بهشون نگاه کنم.
اینجوریهاست که میتونی مثل تردست های سیرک چهارتا، پنج تا و به قول دوپونت* ها "از اونم بالاتر" توپ رو فقط با دو دست بچرخونی. اونها که از دور نگاه میکنن، فکر میکنن که خیلی کارت درسته. خودت میدونی که اینطورها هم نیست. گاهی  توپ ها از دستت می افتند، گاهی دستهات توان ندارن و میافتن. ولی تو باز برشون میداری، کم وزیاد و بالا و پایین شون می کنی و هرچه هست می چرخونیشون. می چرخونیشون. و فکر نمیکنی که تا کی تا کجا. فقط می چرخونی.
.
چرخِ وبلاگم هم پنچر شده بود و با اینهمه شلوغی و ماجرا و زندگی، چیزی به اینجا نرسیده بود.  انگاری این توپ از دست افتاده را هم برداشتم.
* برادر های دوقلوی داستان تن تن

4 comments:

  1. MAMAN MOOSHI VA ROOSHI AZIZ,
    I like your weblog and Iliked your previous post about Mooshi's draw.

    it is been a while that I am readin you blog, I have a son that I think he is as age as Mooshi.
    we have been living in Toronto/canada an dno family around. That's why He is alone and looking for a freind, It's been a while I am looking for somebody to be his frend, but I havenot find yet. do you have any idea?
    Thank you

    ReplyDelete
  2. خوشحالم که این توپ افتاده رو برداشتی. انشاالله که هیچ توپی رو زمین نمونه. و همه شون با دستای خودت برن جای خودشون

    ReplyDelete
  3. این نوشتن فکر خوبیه. منم خیلی کارم زیاده و بیشتر از همه استرسش داره اذیتم میکنه.

    ReplyDelete
  4. دوست عزیز تورنتویی، پسر کوچولوی شما، به مهد یا پیش دبستانی نمیره؟ چون از اونجاست بیشتر دوستها پیدا میشن. خوشبختانه در تورنتو هم ایرانی ها زیاد هستند و احتمال داشتن همکلاسی های ایرانی خیلی زیاده. اگر دوست داشتی با ایمیل من تماس بگیر تا بیشتر صحبت کنیم. موفق باشید.‏

    ReplyDelete