ديروز با روشی رفته بوديم کتابخانه و در اونجا من کتاب شازده کوچولو رو برداشتم و در وقتی که داشتم شروع کردم به خوندن. اين کتاب رو سالها پيش خونده بودم. اما اينبار تک تک جملاتش معنای کاملا متفاوتی پيدا کرده بود و ملموس بود. خوندنش رو قسمتی وقتی در انتظار اومدن روشی ازکلاس بودم و قسمتی امروز صبح در راه شرکت ادامه دادم. شايد چون حالا خودم مامان شدم و بقول شازده کوچولو "آدم بزرگ" شدم و با بچه ها سر و کار دارم، و در عين آدم بزرگ بودن سعی ميکنم با بچگیِ بچه هام هم باشم، تونستم با اين کتاب ارتباط بيشتری برقرار کنم که در اون يک بچه از سياره ای که در اون فقط خودش با يک گل و دو آتشفشان کوچک روشن و يک آتشفشان کوچک خاموش و يک گوسفند زندگی ميکرده شروع ميکنه به سفر و با نگاهی کاملا ساده وارد دنياهای آدم بزرگها ميشه.
پ ن
حالا چی ميشه گفت به مامانی که ده ها بار بخاطر کتاب خواندن در حال حرکت به دخترش تذکر داده و باهاش کلنجار رفته. کلی تلاش کرده تا اين عادت رو از سر دخترش انداخته. و امروز خودش چون خيلی شوق و ذوق داشته که کتاب شازده کوچولو رو بخونه (دقيقا همان دليلی که روشی برای خوندن کتاب در ماشين داشت) تمام راه رو کتاب خونده و وقتی به مقصد رسيده و از اتوبوس پياده شده، ديده که سرش گيج ميره.
از اون بدتر چی ميشه گفت به مامانی که مرتب برای دخترش در باب نگهداری از دندونهاش و خوب مسواک کردن و نخ دندان کشيدن، سخنرانی ميکنه. بعد خودش برای چک شش ماهه ميره دندانپزشکی و وقتی دکتر با عصبانيت بهش ميگه که سه تا پوسيدگی دندان داره، گردنش رو کج ميکنه و اعتراف ميکنه که شبها مسواک رو سمبل ميکنه و نخ دندان هم نميکشه.
بقول همين شازده کوچولو، "آدم بزرگها همينطورن. نبايد از ايشان رنجيد. بچه ها بايد نسبت به آدم بزرگها خيلی گذشت داشته باشن."
پ ن
حالا چی ميشه گفت به مامانی که ده ها بار بخاطر کتاب خواندن در حال حرکت به دخترش تذکر داده و باهاش کلنجار رفته. کلی تلاش کرده تا اين عادت رو از سر دخترش انداخته. و امروز خودش چون خيلی شوق و ذوق داشته که کتاب شازده کوچولو رو بخونه (دقيقا همان دليلی که روشی برای خوندن کتاب در ماشين داشت) تمام راه رو کتاب خونده و وقتی به مقصد رسيده و از اتوبوس پياده شده، ديده که سرش گيج ميره.
از اون بدتر چی ميشه گفت به مامانی که مرتب برای دخترش در باب نگهداری از دندونهاش و خوب مسواک کردن و نخ دندان کشيدن، سخنرانی ميکنه. بعد خودش برای چک شش ماهه ميره دندانپزشکی و وقتی دکتر با عصبانيت بهش ميگه که سه تا پوسيدگی دندان داره، گردنش رو کج ميکنه و اعتراف ميکنه که شبها مسواک رو سمبل ميکنه و نخ دندان هم نميکشه.
بقول همين شازده کوچولو، "آدم بزرگها همينطورن. نبايد از ايشان رنجيد. بچه ها بايد نسبت به آدم بزرگها خيلی گذشت داشته باشن."
خوب، من با اين قسمت که بچهها خيلي بايد نسبت به بزرگترهاي گذشت داشته باشند، واقعا موافقم. گاهي وقتها دلم خيلي براي آروين ميسوزه. طفلک چقدر بايد ما گندهبکها رو تحمل کنه و تازه دوقرتونيممون هم باقيه که خوب بچهاست و حاليش نيست و بزرگ بشه خوب ميشه!
ReplyDeleteخداييش خيلي از ما آدمبزرگا موجودات مزخرفي هستيم. خودمون ليوان آب رو برميگردونيم و هرهر ميخنديم، وقتي بچه يه چيکه آب ميريزه قشقرق به پا ميکنيم.
طفلکيها بايد با قواعد ما بازي کنند، تازه اون هم به زور! وقتي هم که تازه از سر کار، خسته و لهيده، برميگرديم خونه و جملهي معروف «بيا بازي!» روميشنويم ، سرمون رو ميزنيم به ديوار!
چرا بشر ژنتيکي اينقدر خودخواهه؟
yadesh be kheir cheh hali mikardim ba sharhe exupery dar babe ahli shodan...
ReplyDeleteAmirali
Amir jan,
ReplyDeletema zhenetiki har chi bashim, khodkhah nistim.faghat tanbalimoon myad khodemoon rom avaz konim.
baraye amiali az ketab "Shazedh Koochooloo":
ReplyDeleteاهلی کردن چيز بسيار فراموش شده ای است که يعنی علاقه ايجاد کردن...تو اگر مرا اهلی کنی، هر دو به هم نيازمند خواهيم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو يگانه خواهم بود...
dastet dard nakoneh...thanks for sharing.
ReplyDeleteAmirali