Monday, September 7, 2009

موج سبز

بارها وقتی دستمون و کمرمون خسته می شد، وقتی چند ساعت کار می کردیم و هنوز چندان پیش نرفته بودیم، ناامید می شدیم که بتونیم اون تکه ی بزرگ از چمن خراب شده رو از علفهایی که به اندازه ی درخت ریشه داشتند پاک کنیم و بجاش خاکی سیاه و نرم که با چمنهای تازه پوشیده شده داشته باشیم. بارها گفتیم که شاید باید از یک شرکت فضاسازی می خواستیم که این کارو پیوسته و در دو روز انجام بدن. ولی باز ادامه دادیم و از هر وقت کوچک، برای یک قدم جلوتر رفتن استفاده کردیم.ه
.
هفته ی پیش تکه بزرگی تمام شد. تخم چمن پاشیدیم و چمنها سرکشیدند، نگاه کردن به آن موج سبزی که داشت از خاک سر بر می آورد، همه ی خستگی را از تن درآورد. دوست داشتم عکسهایی از همان لحظات اول ملاقات بِی بی چمن ها ( به قول موشی) بگیرم که نشد. الان نوزادهایمان بزرگ شده اند و چه زیادند. انگار که سنجاب ها هم از دیدن این تکه چمن سبز تازه، هیجانزده شده اند و چند جاش رو خراب کرده اند. از دست اونها هم نمیشه ناراحت شد. همان طبیعتی که به ما سبزی چمن را داد، شیطنت سنجاب را هم داد. طبیعتی که هر وقت پای حرفش بشینی، با زبان بی زبانی، چقدر حرف برای گفتن دارد. فکر میکنم، زندگی راحت تر برای آدمها، وقتی بهايش دور شدنِ طبیعت، از زندگی باشد، خیلی گران تمام می شود. خیلی. ه
*****
این عکس ها رو امروز گرفتم

کیف داشت پایین آمدن و همسطح چمن های کوتاه شدن


مرز بین چمن های تازه و قدیمی
پ ن: پیشنهاد می کنم روی عکس اول کلیک کنید. برای من که تصویر با ابهتیه.ه

5 comments:

  1. راست میگی پریسا جون. دقیقا" چیزی که من همیشه کمبودش رو توی تهران احساس میکنم طبیعته . به طرز عجیبی احساس میکنم که طبیعت آدم رو شفا میده و حس عمیقی از آرامش رو در درون آدم جاری میکنه.

    ReplyDelete
  2. خسته نباشید. چه چمن های زیبایی

    ReplyDelete
  3. خسته نباشید
    واقعا که کار فوق العاده روحیه بخش و شیرینیه. حتی خستگیش هم دلچسبه. عوضش وقتی نتیجه کارت رو به این زیبایی میبینی همه خستگی ها رو فراموش میکنی

    ReplyDelete
  4. خیلی زیبا می نویسید. همه پست های این صفحتونو خوندم و لذت بردم. اگه اجازه بدید در اولین فرصت لینکتون می کنم.
    ننه قدقد
    http://www.nanehghodghod.blogspot.com

    ReplyDelete
  5. ممنونم ننه قدقد جان

    ReplyDelete