چه خوب بود که بیت اول این غزل شمس* امروز چرخید و چرخید و اومد گوشه ی ذهنم نشست. بهش احتیاج داشتم. انگار کسی رقص کنان می خوندش. "در عشق، زنده، باید. کز مُرده هیچ ناید." هی خوند و خوند و خوند. رفتم و همه ی غزل رو پیدا کردم.در هر بیتش کلی انرژی هست. میتونی با ضرباهنگ و ریتمش حتی برقصی، می تونی مثل پاندول تکون بخوری، می تونی مثل مانترا باهاش مراقبه بکنی. اول بهت عشق تزریق میکنه و با عشق بزرگت میکنه. بعد میگه حالا پا شو برو دنبال زندگیت که رویین تن شدی. "هرگز چنین دلی را غصه فرو نگبرد – غم های عالم او را شادی دل فزاید" و آخرش میگه، یادت باشه که درعظمت، دریایی هستی و در این دریایی، هیچ نیستی. " تا چون صدف ز دریا بگشاید او دهانی - دریای ما و من را چون قطره در رباید."
در عشق زنده باید، کز مُرده هیچ ناید --- دانی که کیست زنده؟ آن کو ز عشق زاید
گرمیِ شیر غُران، تیزیُ تیغ بُران ---- نَریِ جمله نَران، با عشق کُند آید
در راه رهزنانند وین همرهان زنانند ---- پای نگارکرده، این راه را نشاید
طبل غزا برآمد و ز عشق لشکر آمد ---- کو رستم سرآمد تا دست برگشاید
رعدش بغرد از دل، جانش ز ابر قالب ---- چون برق بجهد از تن، یک لحظهای نپاید
هرگز چنین سری را تیغ اجل نبرد ---- کاین سر ز سربلندی بر ساق عرش ساید
هرگز چنین دلی را غصه فرونگیرد ---- غمهای عالم او را شادی دل فزاید
دریا پِیَش ترش رو، او ابر نوبهارست ---- عالم بدوست شیرین، قاصد ترش نماید
شیرش نخواهد آهو، آهوی اوست یاهو ---- منکر در این چراخور، بسیار ژاژ خاید
در عشق جوی ما را، در ما بجوی او را ---- گاهی مَنَش ستایم، گاه او مرا ستاید
تا چون صدف ز دریا، بگشاید او دهانی ---- دریای ما و من را، چون قطره دررباید
هرگز چنين دلي را غصه فرو نگيرد...واقعا
ReplyDeleteخيلي قشنگ بود...من تا حالا نشنيده بودم.
ReplyDeleteمنم این شعر رو خیلی دوست دارم.
ReplyDeleteپست پایین هم انگار از دل من هم بود
خوش باشی