موشی: مامان، تو باید وقتی که من رو بیدار میکنی خیلی با من نایس باشی.
من: چطور؟
موشی: چون من می خوام برم هاستیبِل* و تو باید با من نایس باشی که من نترسم.
من: چه جوری باید نایس باشم؟
موشی: همونطوری که نرسِز* تو هاستیبِل با بچه ها نایس هستند که نترسن.
....
روشی: مامان، موشی کی می خوابه؟ کی بیدار میشه؟ (منظورش شب و صبحه)
موشی قبل از من جواب میده: من که نمیدونم. دکتر با مَجیک گَس* منو می خوابونه. خودش باید منو از خواب بیدار کنه.
....
موشی: مامان وقتی من با مَجیک گَس برم به خواب، گود دریمز* میگیرم؟
من: آره. حتما.
موشی: آره حتما گود دریمز میگیرم چون با مَجیک میرم به خواب.
بعد چشمهاش رو می بنده و لبخند میزنه و همونطور میگه: وقتی من رفتم به خواب، تو نگاه کن اگر اینجوری اِسمایل* بکنم، یعنی که گود دریمز دارم.
....
موقع خواب بالشش رو گذاشته روی لبه ی تخت.
من: چرا اینجوری کردی؟
موشی: چونکه میخوام مثل بِدِ آمبیولانس* باشه. باید با آمبیولانس برم به هاستیبِل دیگه.
من: تو که با آمبولانس نمی ری. ما با ماشین میریم.
موشی: هنوز، باید پرَکتیس* کنم.
...
پ ن: قرار بود امروز موشی یک جراحی کوچک روی گوشش در بیمارستان داشته باشه که موکول شد به فردا.
*منظورش همان هاسپیتال هست hospital
* nurses
magic gas *
good dreams *
smile *
ambulance bed *
practice *
ای جانم به این شیرین زبونی هاش.
ReplyDeleteایشالله که خیر باشه پریسا جون
امیدوارم به خوبی عملش انجام بشه و زودتر سلامتی اش را به دست بیاره
ReplyDeleteچقدر هم موشی عزیزم با فکر بیمارستان رفتن مشغول شده امیدوارم به خیر باشه