Thursday, July 31, 2008

دو سال پيش در اين شب

از همان ابتدا که متوجه وجودت در بدن من شديم، حس ميکردم و ميدانستم که عزمی جزم برای آمدن به اين دنيا داری. و اولين لحظات ورودت هم اين را نشان داد. دو سال پيش وقتی در چنين شبی قدم به زندگی گذاشتی، با وحشت و ترس فرياد نميزدی، گريه ای کردی تا همه را از زنده بودنت مطمين کنی، زبان ديگری که نداشتی. و جز آن، نگاه ميکردی به دور و ور. گويا ميدانستی که سفری به پايان رسيد و سفر ديگری آغاز شد. وقتی در آغوش بابايی آرام ميگرفتی و با صداش امن ميشدی، در حاليکه دکتر مشغول تمام کردن جراحی بود و اشکهای من بی اراده از ديدن تو در آغوش بابايی سرازير بود، ميديدم که با وجود چسبندگی پلکهايت بخاطر پماد آنتی بيوتيک، بازهم با تلاش فراوان چشمهايت را باز ميکنی تا نگاه کنی. به دنيايی که در آن پا گذاشته ای، به آدمهايی که در اين دنيا زندگی ميکنند. هنوز هم همينطور با دقت به همه ی دور و ور نگاه ميکنی.
خدا را شکر ميکنم که تونستم شاهد لحظه ی تولد تو باشم اونهم در کنار بابايی که شريک من در اين لحظه بود. عزيزم، ازت ممنونم که به درخواست ما برای داشتن فرزندی ديگر بلافاصله جواب دادی و خانه ی ما را برای بزرگ شدن و رشد کردن انتخاب کردی. ازت ممنونم برای تمام لحظات قشنگی که با بودنت به ما هديه کردی. ميدانم و مطمينم که با دستی پر به اين دنيا آمدی و اميدوارم که خداوند ياريمان کند که دست پرت را پّرتر کنيم و همراه و حامی خوبی در بخشی اززندگی عزيزت باشيم.

3 comments:

  1. tavalodesh mobarak. fekr nakon ke yadam nabood. zang nazadam chon ehtemal midadam ye jashne kocholoye khanevadegi darin va nemikhastam mozaheme baham bodanetoon besham.

    ReplyDelete
  2. tavalode moshi nazanin mobarak bashe. bavaresh sakhte ke cheghadr zod do sal gozasht. az tarafe man bebosesh va bego ke hadiye va bosesh :) piseh barbod mahfoze

    ReplyDelete
  3. Mamnoon Afrooz va Peymaneh jan,

    dishab cake koochaki gereftim va etefaghan haman saate 9:30 ke be donya amade bood, sham roshan kardim va mooshi khanoom hadeaghal 20 bar foot kard. be ghole babaee baraye mooshi mohemtarin chize tavalod sham footkardane. bad ham hameye mivehaye rooye cake ra pakhsh o pala kard o migoft ;e dare cake ro khoord mikone.

    ReplyDelete