Wednesday, July 30, 2008

موشی مستجاب الدعوه

ديروز عصر با بچه ها رفتيم به پارک نزديک خونه. در راه روشی چند تا قاصدک گرفت. خودش آرزو ميکرد، من هم آرزو ميکردم. موشی خوب نميدونست که آرزو چيه برای همين ازش ميپرسيد " تو چی دوست داری؟" و موشی هم ميگفت "شّ شّ يه" که يعنی "سرسره" در هر سه بار که روشی قاصدک رو گرفت و رها کرد، موشی خانوم آرزوش سرسره بود. وقتی که رسيديم به پارک و بالای سرسره بود، روشی گفت "مامان، موشی آرزوش برآورده شد. رسيد به سرسره" ديروز روز برآورده شدن آرزوهای موشی بود. ديروز عصر هم تا من از در اومدم تو گفت "قايق" مامان توضيح داد که از صبح که در تلويزيون قايقی رو ديده بود و عده ای سوارش شدن، مرتب ميگه قايق و ميخواد سوار قايق بشه و اين درخواست تا شب هم ادامه داشت. آخر شب يکی از دوستانمون تماس گرفت و قراره در آخر هفته ی آينده بريم جايی در حوالی تورنتو و مسيری رو با کشتی بريم.

3 comments:

  1. elahi man ghorboone oon arezoosh beram. agar midonestam inghadr "mostajabodaaveh" hast aarezoohamo behesh misepordam.
    A.

    ReplyDelete
  2. آره انگار یه جورایی خدا به دل بچه ها نزدیکتره. از بس که این فرشته ها پاک و دوست داشتنی هستند. خدا حفظشون کنه

    ReplyDelete
  3. Peymaneh va Afrooz jan,
    Arezuhaye bacheha ham mesle khodeshoon sadeh ast. baravarde kardaneshoon baraye khoda kheili rahate. :)

    ReplyDelete