Tuesday, February 17, 2009

قياس

صبح که بيدارش کردم، طبق معمول، مي پرسه، "امروز کجا ميريم؟" ميگم "من و تو، روشی رو مي بريم مدرسه و خودمون برميگرديم خونه". ميگه "وقتی مدرسه ی روشی تعطيل شد، مي ريم و مياريمش خونه؟" ه
من هم تاييد ميکنم.ه
.
مي پرسه "مادر کجاست؟" ميگم "مادر ايرانه". ميگه "ما برديمش فرودگاه و با هواپيما رفت ايران؟" من تاييد ميکنم. (در طی ده روزی که مادر به ايران برگشته، حداقل بيست بار اين که مادر کجاست را پرسيده و خودش هم برای ما و ديگران توضيح داده.) ه
ميگه "هر وقت ايران تعطيل شد، ما ميريم و از فرودگاه مياريمش خونه؟" ه
من باز هم تاييد مي کنم.ه
.
در دلم از اين توانايی قياس که خداوند به بچه ها داده تا تکه تکه اطلاعات را با تکرار در ذهنشون ضبط کنن و بعد به هم مرتبط کنن و مسايل پيچيده رو چه ساده حل کنن، حيرت ميکنم و باز به خودم ميگم، خدا هرچی اين بچه ها نياز دارن، بهشون داده. بجای درست کردن بچه ها، شايد بيشتر کاری که ما بايد بکنيم، اينه که خرابشون نکنيم.ه

10 comments:

  1. Parisa jaan,
    Nemidoonestam mamanet bargashtan, jaashoon khali nabashe.
    In moushiro ham beboos ba in estedlalhaye jalebesh.
    Simin

    ReplyDelete
  2. وااااي من عاشق اين سوالاي اين جوريه بچه هام. اونقدر خوشم مياد. هي يه چيزو تكرار ميكنن. به نظر من بچه ها هميشه در سطح الفا هستن و واقعا" ما بايد ازشون ياد بگيريم.

    ReplyDelete
  3. جای مامان خالی نباشه. ه

    ReplyDelete
  4. نازی، چه عبارت قشنگی گفته، اگه ایران تعطیل شد. جالب بود. در ضمن جای مادرهم خالی نباشه.

    ReplyDelete
  5. الهی - وقتی ایران تعطیل شد ... چقدر این فرشته ها نازنین و معصومند ... خوب و خوش باشی خانم ... جای مادر هم سبزه کنارتون ... [گل]0

    ReplyDelete
  6. این که گفتی ما باید به جای درست کردن سعی کنیم خرابشون نکنیم رو از دیروز بهش فکر می کنم.
    جای مادر هم خالی نباشه.:)

    ReplyDelete
  7. الهی من بگردم !این موشی رو با این
    شیرین زبونی هاش.جای مامان خالی نباشه عزیزم.ایشالله که زود بر گردن.

    میگم پریسا من الان که انگلیسیم خیلی داغونه و هنوز نمیتونم خوب صحبت کنم.از ترس اینکه مبادا منظور رئیسم رو اشتباه متوجه شده باشم دوباره هر چیزی میگه رو سوالی از خودش میپرسم بعد جوابش رو میدم.بیچاره دیگه عادت کرده.فکر کنم همش حس میکنه با یه دختر بچه دو ساله طرفه .

    ReplyDelete
  8. ممنونم از احوالپرسیت. دستم خیلی خوبه بازش کردم و دارم فیزیوتراپی می رم. تقریبا خوب خوب شده. ده روز دیگه تا رفتنم مونده.

    ReplyDelete
  9. ممنونم پریسای عزیز. کامنتت واقعا من رو به خودم آورد و باعث شد که خیلی راحت تر با این جریان برخورد کنم. باز هم ممنون :)

    ReplyDelete
  10. ممنونم از همه تون.ه

    انشالله که خير در پيشه نلی جان.ه

    لاله جان
    ما در اينجا وافعا هم مثل بچه ها ميشيم خوب. شروع ميکنيم از اول ياد گرفتن و يا حداقل تطبيق پيدا کردن. دوستی داريم که سن هر کسی رو در کانادا با مدت زندگيش ميگه. مثلا به ما ميگه شما هفت سالتون شده. حالا تو هم همون دوسالته ديگه
    :)

    ReplyDelete