Tuesday, April 20, 2010

نارنگی

سه تا نارنگی آوردم. یکی را پوست کندم و خوردم. یکی را برای تو پوست کندم و خوردی. سومی ماند. وقتی خواستم بخورمش، تو هم خواستی و باهم نصف کردیم. هنوز می خواستم. می دانستم که توهم خواهی خواست. این بار رفتم و چهارتا نارنگی آوردم. دوتا برای تو. دوتا برای من. اما هر چهارتا را دانه دانه باز کردیم، شریک شدیم و خوردیم. ‏
فکر کردم که نارنگی هایمان را نصف می کردیم بهتر بود یا هر کدام مال خودمان را می خوردیم. از تو هم پرسیدم. گفتی خوب بهرحال بین نصفه و درسته فرق هست و همش را بخوری، کامل داشتیش. گفتم وقتی هم که نصف میکنی، طعم نارنگی های بیشتری را می چشی وهیچ دو نارنگی مزه شون مثل هم نیست. ‏
فکر کنم که وقتی پنج نارنگی را با هم خوردیم، خوبه که یکیش رو برای خودمون داشته باشیم. هر دو جورش فایده ی خودش رو داره. نباید هیچکدوم رو از دست داد. ‏
پ ن: وجود نارنگی در این پست، باعث شد که خوشمزه تر و خوشگل تر از نارنگی، عنوانی براش پیدا نکنم.‏

4 comments:

  1. مریم-مامان آواApril 21, 2010 at 1:36 AM

    خوشمزگی اش که بله...ولی آیا در اون دیار غربت نارنگی شمال پیدا میشه؟

    ReplyDelete
  2. پریسا جون ممنون به خاطر پست قبل. خیلی خیلی مفید بود و این پست نارنگی هم که مثل همیشه آموزنده و زیبا بود.

    ReplyDelete
  3. پریسا جون ، در مورد موضوع پست قبل خیلی جالب بود که امروز توی رادیو در مورد تغییر برنامه آموزش و شروع این آموزشها از کلاس پنجم به کلاس سوم صحبت میکرد.
    اینهم لینک خبر
    http://www.globaltoronto.com/Ontario+premier+defends+curriculum/2930513/story.html
    خیلی جالب بود که میگفت از خانواده ها برای همکاری داوطلبانه برای این آموزشها کمک میگیرن و ضمنا کلاسهایی هم برای چگونگی و روش صحیح آموزشها مخصوص والدین دارن. نکته جلب دیگه برای من این بود که من همیشه فکر میکردم این موضوع و نحوه برخورد با اون تنها مربوط به فرهنگ ما و دوره ما بوده اما امروز صحبتهای مجری رادیو با یکی از مسوولین آموزش و پرورش باعث شد این نتیجه گیری رو داشته باشم که این موضوع و نحوه برخورد با اون حتی تو این نقطه از دنیا هم هنوز به نوعی شاید بشه گفت تابو هست یا حداقل برای پدر مادرهایی که خودشون اینجا بزرگ شدن هم صحبت کردن درموردش سخته و همچنان مورد بحث

    ReplyDelete
  4. مریم جان میوه ی اینجا عطر و بوی میوه ی ایران رو نداره. ما که دستمون به نارنگی شمال نمی رسه، به همین اینجایی ها خوشیم‏‏.‏

    جالب بود لاله جون! من از این کلاس سوم خوشم نیومد. سوم خیلی زوده. حتی پنجم هم بنظر من برای پسرها هنوز زوده. بهرحال برای شرکت بچه ها در کلاسهای سلامتی، اجازه ی پدر و مادر لازمه و اگر پدر و مادری نخوان، میتونن اجازه ندن.‏

    ReplyDelete