Tuesday, June 29, 2010

میشه یا نمیشه

دیروز در شرکت لبه ی ناخن شستم پریده بود و کج و کوله شده بود. همه ی روز بهم دهن کجی کرد. عادت هم دارم که وقتی کار میکنم و فکر میکنم، شستم رو میمالم به انگشت اشاره. برای همین، کجی رو تمام روز حس کردم. فکر کردم که سوهان و ناخنگیر هم در کیفم ندارم. باید صبر می کردم تا برم خونه و ترتیبش رو بدم. ‏
رفتم خونه و عصر دیروز، به یک چشم بهم زدن، شد صبحِ امروز. در حال رانندگی بودم که چشمم باز به این ناخن لب پریده خورد. اَه. یعنی تو دوباره با این ناخن برگشتی؟ فکر میکنم که چه احمقانه است که من نمیتونم حتی به اندازه ی یک سر ناخن، حواسم رو توی خونه به خودم بدم. در فکرم قر می زنم. شکایت میکنم. دفاع میکنم. برای خودم دل می سوزونم، با خودم دعوا میکنم و مطلبی رو ورز میدم که رسیدم شرکت بنویسم. ‏
مستقر میشم و شروع میکنم به نوشتن. نمیدونم چرا دیروز این سوال به دهنم نرسید. ولی امروز میگم بذار کیفم رو نگاه کنم شاید یک سوهان ناخن داشته باشم. داشتم. پیداش میکنم. ناخنم رو صاف میکنم و تمام. ‏
نوشته های قبلی رو پاک میکنم. این داستان می تونست فقط یک جمله باشه. "لبه ی ناخن شستم پریده بود، فکر می کردم سوهان ناخن نداشته باشم ولی خوشبختانه در کیفم گشتم و پیدا کردم. ناخنم دوباره صاف شد." یا حتی اینطور " لبه ی ناخن شستم پریده بود، فکر می کردم سوهان ناخن نداشته باشم. گشتم و نداشتم. وقت ناهار رفتم تا مغازه ی دم شرکت و یکی خریدم." یا جملات کوتاه دیگه. ‏
فکر میکنم که چقدر پیش میاد که در برخورد با یک موضوع، میگم نمیشه. و بعد در فضای نشدن، دست و پا می زنم که بشه. خوب بابا از اول بگو که میشه و و برو در فضای شدن، که پر از امکان و انتخاب و راهه. همین.‏

4 comments:

  1. سلام پریسا جان. من هم همیشه با ناخن دست راستم مشکل دارم. البته من دختر نیستم ولی چون گیتار کلاسیک میزنم باید ناخن های دست راستم بلند باشد. ولی همیشه غر هستند و یا لبه شان پریده است و در موقع گیتار زدن صدای ناهنجار در می آید

    ReplyDelete
  2. من هم گوشه ناخنم شکسته. هر روز نگاهش میکنم ولی هنوز صافش نکردم.

    ReplyDelete
  3. مریم-مامان آواJuly 2, 2010 at 9:10 AM

    یه نکته! من تو گودر آخرین پستت رو "لاله هلویی" دیدم ولی تو وبلاگ؟؟؟

    ReplyDelete
  4. نمیدونم چرا مریم جون. شاید چون این پست رو من اسکجول کرده بودم.‏

    ReplyDelete