Tuesday, July 6, 2010

چشمِ جادویی

چند روز پیش روشی از حموم صدام زد تا چیزی رو نشون بده. رفتم و این چشمی رو که میبینین روی آینه ی بخار کرده ی حموم دیدم. تمرین این هفته ی کلاس نقاشیش، چشم بود. گفت بنظرت خوب شده؟ میشه از همین عکس بگیری به معلمم نشون بدم؟ منهم خیلی ذوق زده، دویدم،عکس گرفتم. به معلم نشون دادن که شوخی بود ولی اینجا گذاشتنش محض یک خاطره، خالی از لطف نبود. ‏

فرداش، موشی رو برده بودم حموم. وقتی کارمون تموم شد و پرده ی حموم رو کنار زدم، دیدم چشم جادویی دوباره روی آینه پدیدار شده، زنده تر از دیروز. از آنجا که ما هم بالاخره موفق شدیم سریال لاست* رو بیینیم و تا حالا یک پانزده اپیزودی رو دیدیم و همگی درگیر کشف رموز و اسرار هستیم، متحیر شدیم که این چشم چطوری دوباره ظاهر شد و کمی بابتش تعجب و خنده و شوخی کردیم. و البته دستمال جادویی وقتی خوب آینه رو پاک کرد، در حمام بعدی، چشم جادویی هم دیگه پیدا نشد. ‏

دیدن لاست در کنار روشی و بابایی، آخر شب های تابستونی، بعد از خوابیدن مادر و موشی، برنامه ی دلچسبیه که به روزانه ی ما اضافه شده.البته به شبانه ی ما اضافه شده. ولو میشیم روی یک کاناپه و چون آخر شب هم هست و همه میخواهیم پاهامون رو دراز کنیم، شش تا پا و شش تا دست بهم گره می خورن. زمانی برای سه تایی با هم بودن، موضوعی برای گفتگوی اختصاصی سه نفری و حس ارتباطی که بهش نیاز داشتیم. اینکه روشی شب تا دیر وقت با ما بیدار بمونه و فیلم ببینه، به اوحس خوبی میده. به ما هم. معمولا وسط هم میشینه و هر وقت صحنه ی نامناسبی باشه، با وجود دو بزرگتر، پرنتینگ** خیلی آسونه. یکی رویه ی کوسن مبل رو فوری میکشه روی سرش و اون یکی هم صدا رو قطع میکنه تا صحنه دوباره عادی بشه. او هم از اون زیر میگه بابا، خفه شدم، بذارین نفس بکشم. ‏
بگذریم که دیگه نگران نیستیم که اگر الان سرمون رو گذاشتیم زمین و نکیر و منکر پرسیدن جک*** بهتر بود یا سایر****، دیگه ما در جهالت و نادانی، نمیگیم که شرمنده ما لاست رو ندیدیم. با اگر بپرسند از لاک***** چی یاد گرفتی، دو سه تا چیزی داریم که بگیم. ‏

Lost *
parenting **
Jack ***
Sawyer ****
Locke *****

9 comments:

  1. حالا پس می تونیم بپرسیم " جک بهتره یا سایر؟" آیکون چشمک

    ReplyDelete
  2. خیلی جالب بود جریان اون چشم جادویی :))))
    پس لاست رو شروع کردید، ما سیزن آخرش رو هفته پیش تموم کردیم. چون از اول سریال وار از تلوزیون ندیدیم دیدن سیزن آخرش قسمت به قسمت و منتظر موندن به مدت یک هفته اصلا مزه نمیداد. مزه اش دقیقا به همینه که هر وقت دوست داشتی ولو بشی روی کاناپه بدون تبلیغتن و میان برنامه با خیال راحت شخصیت هاش و راز و رمز هاش رو زیر رو کنی.

    ReplyDelete
  3. چه چشم خوشگلی هم کشیده بوده

    امان از دست این سریال لاست! نمی دونی چقدر دلم می خواهد ببینمش.ه

    ReplyDelete
  4. مریم-مامان آواJuly 8, 2010 at 3:04 AM

    عکس که باز نشد قربونت برم....ولی چقدر دلم واسه یک لحظه سه تایی تو بغل هم تنگ شده

    ReplyDelete
  5. پريسا جان سلام مثل هميشه قشنگ و با احساس. دلم براتون تنگ شده بود.
    پس شما هم درگير لاست ديدن شدين به نظر من هم همين با هم ديدنش بيشتر لتبخشش مي كنه.

    پست ميشه يا نميشه هم وصف حال خودم هم بود دقيقا براي همين خيلي دوستش داشتم.

    در مورد نقاشي روشي روي آينه هم به نظر من اتفاقا جالب ميشه كه عكس رو به معلمش نشون بده. خودش يه جور خلاقيته :)

    ReplyDelete
  6. مامان فراز جان
    اینقدر در این داستان آدمها تکه تکه چهره شون کامل میشه، نمیشه فعلا گفت ولی میشه گفت سایر خلاف و باحاله و جک جنتلمن.هر دوشون هم یکدنده و مصمم. یک وقتهایی از این خوشم میاد، یه وقتهایی از اون.‏
    :)

    لاله جون
    خوب پس شما ختم لاست کردین

    :)
    بانو جان
    جالبه که تا قبل از اینکه سریال رو ببینیم، با هر کی حرف می زدم لاست رو دیده بود و انگار ما تنها ندیده ها بودیم. از وقتی دیگه ندیده نیستیم، با خیلی ها صحبت کردم که ندیده اند.‏

    مریم جون
    منهم دلم برای اون با هم نشستن تنگ شده. اون روزکه این پست رو نوشتم، شبش، آخرین شبی بود که اونجوری دیدمش. ما هم متفرق شدیم و داریم جدا جدا می بینیم. ‏
    :(

    نلی جون
    سلام و صد سلام چطوری؟ چه خوشحال شدم که ازت خبری رسید.

    ReplyDelete
  7. پس چرا خبری ازت نیست؟ دلمون تنگت شده

    ReplyDelete
  8. ‏بانو جان،‏
    وقتی اومدم پست جدید رو پابلیش کنم، کامنتت رو دیدم. خوب اینهم از این .پیدام شد. خیلی مشغولم با برنامه های فاطی پاطی روزانه. ولی خوبم. ممنون از سراغ گرفتنت. بهم چسبید.‏

    ReplyDelete
  9. خیلی چشم قشنگی کشیده. آفرین

    ReplyDelete