Monday, May 9, 2011

بار دیگر شهری که دوست می داشتم *‏

سلام. سلامی چو بوی خوش آشنایی.
دو هفته نبودم. سفری دو هفته ای با زمان آماده سازی کوتاه تر از آن، به خانه ای که چندین سال دلتنگش بودم. نشد که بنویسم از رفتنم. پر بودم از حال و هواهای مختلف و سخت مشغول کار. در آنجا هم که اینترنت با وقت کمِ من، معضلی بود. بدون وقت کم هم هنوز معضل بود. مثل بیشتر چیزها که در آن سرزمین تبدیل به گرفتاری می شوند و بجای قاتق نان، قاتل جانند. چقدر لبریز و سرشار شدیم از توجه و عشق و محبت آشنایان. چه لذت بخش بود در آغوش گرفتن و لمسِ آدمهایی که سالها فقط صدایشان را شنیدی و تصویرشان را دیدی. چه حالی داشت، وقتی موشی با چشمانی که برق می زد میگفت، "مامان! آی هَو اِ بیگ فَمیلی"*.
وقتی برگشتیم، در راه خانه، مادر گفت، ببین انگار اصلا نرفته بودیم. روشی گفت یعنی چی؟ برایش توضیح دادم معنی اصطلاح را که یعنی رفتیم و آمدیم و چیزی عوض نشد. گفت "نه اینطور نیست. به نظرمن همه ی ما یک جورهایی عوض شدیم. هیچکداممان اونی نیستیم که رفتیم."
راست گفت. امروز که نشسته ام پشت میز کارم، همه چیز ظاهرا مثل قبل است. ولی چیزهایی در من عوض شد. جاهایی از ذهنم گردگیری شد. آدمهایی که دوستشان دارم، شهری که سالها در آن زیستم، جان گرفتند و زنده شدند. هرچند که آنها خیلی عوض شده اند و منهم. در آنجا خودم را بهتر دیدم و دوباره پیدا کردم. بغضی کهنه داشتم که آنجا ترکید و خیلی سبک شدم. بغضی که انگار در اینجا نمی توانست بترکد. خیلی بهترم. خوشحالم. دخترکان هم همینطور. می خواهند که باز بروند.
دیروز روشی می گفت که هر سال برویم. گفتم "هر سال زود است ولی از این ببعد یکسال در میان می رویم. درست نیست بودجه ی سفر سالیانه را هر سال برای ایران بگذاریم. می توانیم یکسال در میان جاهای دیگر دنیا را ببینیم." گفت "در ایران هر چه در جاهای دیگر دنیا هست، می توانیم ببینیم. یادت نیست برنامه ی "ایران جهانی در یک مرز"* که دوستش داشتی."
.
ممنونم از احوال پرسیهایتان. ببخشید اگر غیبتم باعث نگرانی شد. اینها به من می گوید که جز خانه ی قدیمی و خانه ی امروزم، یک خانه دیگر هم دارم که اگر چه روی هیچ خاکی نیست ولی در آن آدمهایی هستند که دوستم دارند و دوستشان دارم.
.
.
* داستانی از نادر ابراهیمی
* I have a big family
*ایران جهانی در یک مرز، نام یک مجموعه تلویزیونی بود که من چندین سال در کانال جام جم دنبال می کردم. در باره ی دیدنیهای طبیعی و تاریخی ایران بود و نام انتخاب شده برای مجموعه بر این اساس بود که در ایران، تمام ویژگیهای طبیعی و اقلیمی موجود در جهان را می توان یافت. آقای اینانلو، مجری و تهیه کننده ی برنامه، موفق شده بود پروژه ای با همین نام را در باره ی ایران در یکی از سازمانهای پژوهشی بین المللی، ایجاد و آغاز کند.

5 comments:

  1. سلام

    خدا را هزار مرتبه شکر که سلامتید و بهتان خوش گذشته. مردیم از نگرانی!! :)ه

    ReplyDelete
  2. سلام عزیزم
    خوش برگشتی، خوشحالم از اینکه به خودت و بچه ها خوش گذشته

    ReplyDelete
  3. نفراول حرفهای معمولیMay 9, 2011 at 11:23 AM

    خوشحالم که سفرتان به خوبی و شادی با بچه ها سپری شده و واقعا مهمه که بچه ها هم خوششان آمده آیا حالا که برگشته اید بچه ها به حال عادی برگشته اند؟ یا حس دلتنگی دارند ؟ به گمانم به حال طبیعی برگشتن زمان و نیروی زیادی می برد موفق باشی

    ReplyDelete
  4. خوش برگشتی پریسا جان..پس ایران بودی.همیشه به سفر های خوب و شاد.
    یک دسته گل بنفشه

    ReplyDelete
  5. ممنون از همگی. ‏
    نفر اول جان، بچه ها از برگشت هم خوشحال بودند. موشی به راحتی جدا شد ولی روشی کمی دلتنگ بود. از نظر فیزیکی و تغییر زمان، هنوز خسته هستیم و انجام روتین روزانه کمی مشکل است.‏

    ReplyDelete