Monday, March 2, 2009

پنچرگيری

زمان تحويل يک پروژه ی بزرگ جلو افتاد و منی که از کارم در اون پروژه قبلا عقب بودم، دچار گسستگی بين چندين و چند کار شدم که وقتی به همشون نگاه ميکردم و زمان تحويل ها که نزديک شده اند، دستم شل ميشد و مغزم فقط يک پيفام بهم ميداد. "نميشه"ه
.
روز جمعه، کارم اصلا پيش نمی رفت. ظهر شده بود و هيچ کاری به سامان نرسيده بود. از فکر تمام شدن يک روز ديگه و يک هقته ی ديگه و درجا زدن پروژه، حالم شديدا بد شده بود. جز همون "نميشه" ی منحوس هم هيچ چيزی از کله ام در نميومد، به بابايی زنگ زدم و گفتم که حالم خوب نيست، بريده ام، کارم پيش نميره و نميتونم اين پروژه رو تموم کنم. ازم پرسيد که الان دارم دقيقا چه کار ميکنم و مشکل چيه. براش گفتم و گفتم و گفتم. شنيد و گفت که وقتی کار خودش پيش نميره و حالی مثل حال من بهش دست ميده، وقتی بنظرش روز از پی روز ميگذره و کار مفيدی انجام نميشه، ميشينه و هر چی هست و نيست رو کاغذ مي آره. همه ی کارها رو، کوچک و بزرگ. بعد شروع ميکنه از کار آسونتر به انجام دادن. گفت که هر کاری، هرچند کوچک که انجام بشه و هر موضوعی که از اون ليست خط بخوره، بهش انرژی مي ده و انگيزه ی بيشتری برای ادامه پيدا ميکنه. گفت که تلفن که تمام شد، کارو ول کن، برو حمام کن يا چرتی بزن يا هرطور که ترجيح مي دی سرحال شو و بيا بدون توجه به اينکه ساعت چنده و چقدر امروز وقت داری و چقدر در کل وقت داری، فکر کن کارت فقط اينه که همه ی کارهات رو بنويسی. بعد اونی که برات از همه آسونتره و آب خوردنه انجام بده.ه
.
در پايان مکالمه، حالم در کل بهتر بود. اونروز هر دوتای بچه ها رو هم بابايی از مدرسه آورد و من از خونه بيرون نرفتم. تا قبل از آمدن موشی، ديگه تقريبا ليستم رو نوشته بودم. در طول روزهای شنبه و يکشنبه در وقتهای خواب موشی، کم کم کار مفيد شروع شد. ديشب ساعت دوازده و نيم، اولين موضوع رو بطور کامل تمام کردم. يکی از چند ده تا که انتظار داشتم در يک روز چند تاشون رو حل کرده باشم. برام مهم نبود. مهم اين بود که کار به جريان افتاده.ه
.
فعلا که بابايی، ماشين پنچر شده ام رو راه انداخت. اميدوارم که به موقع به خط پايان هم برسه. ه

6 comments:

  1. امیدوارم که بقیه کار هم به خوبی تمام شه. از راه حل بابایی هم خیلی خوشم می آد. در شرایط پنیک مفیدترین کار برای من هم دوش آب گرم است و لیست! ه

    ReplyDelete
  2. آخييييييييييييييش من موفق شدم اين کامنت دوني رو باز کنم و بعد از قرني تلاش برات کامنت بذارم.خوبي خوشي.همگي سلامتيد؟چه راه حل جالبي داشتن مي بوسمت.

    ReplyDelete
  3. اتفاقا یادمه یک بار ما هم توی شرکت داشتیم راجع به لیست تهیه کردن از کارهامون صحبت میکردیم. یکی از همکارها گفت که این لیست تهیه کردن انقدر بهش انرژی مثبت میده که هروقت باید کار زیادی انجام بده و نگرانه که کی تمام میشه, توی لیستش کارهای ساده و روزمره ای مثل نهار خوردن, حمام کردن و غیره رو هم میاره و وقتی اونها رو یکی یکی خط میزنه کلی سرحال میشه و با انرژی بهتری به سراغ کارهای مهمترش میره. خدا قوت. موفق باشی.

    ReplyDelete
  4. سلام . چه راه حل خوبی ! این آقای پدر ما هم سخت طرفدار لیست کردن کارهاست . چه خوبه بهار و نوروز حتی دور از خانه ... ولی خودمانیم پریسا جان نوروز در ایران حال و هوای دیگری دارد . منهم اینجا از هر فرصتی استفاده می کنم تا در مورد نوروز برای هر کسی که گوشی برای شنیدن داشته باشد توضیح بدهم

    ReplyDelete
  5. تهیۀ لیست برای من هم خیلی مفید بوده ولی به شرط اینکه طولانی مدت نباشه، یعنی نهایتاً برای یک هفته نوشته شده باشه. چون در غیر این صورت اگه نتونم به درستی انجام بدم، نا امید کننده میشه.
    موفق باشی

    ReplyDelete
  6. امیدوارم کارهات خوب پیش بره
    تهیه چک لیست فکر خوبی است من هم باید یک طومار بنویسم
    فعلا لیست خانه تکانی عید را تهیه کردم تا بقیه اش

    ReplyDelete