داستان زیبای خفته به آنجا می رسد که با کمک پری های مهربان، فیلیپ از زندان جادوگر فرار کرده، با شمشیر حقیقت و سپر پاکدامنی، از تمام موانعی که با جادوی جادوگر درست شده بودند، گذشته و به قلعه رسیده. جادوگر، خشمگین از این پیشروی و مطمین به قدرت جادوییش، خودش را به شکل یک اژدهای عظیم درآورده و در حالیکه از دهانش آتش زبانه می کشد، با مهیب ترین چهره به جنگ فیلیپ آمده. روشی در اینجای داستان، همیشه می ترسید. موشی هم در اینجای داستان می ترسد. منهم در اینجای داستان می ترسم. شمشیر حقیقت، آیا این بار هم به هدف می نشیند؟
man ham mitarsam.....
ReplyDeleteبالاخره حق به باطل پیروز میشه .تا اینجای تاریخ که همیشه همین بوده.همیشه هم تو اون دوره گذار همه ترسیدند
ReplyDeleteفقط میدونم که روزهای خیلی سختیه، خیلی خیلی سخت و شاید سخت تر از اینها هم در راه باشه. خدا کنه طاقتشو داشته باشیم
ReplyDeleteفکر میکنم اگه ماها ایمانمون رو از دست ندیم. آره بازم حقیقت پیروزه.
ReplyDeleteجالبناک بود
ReplyDeleteشايد جواب اين سوال انقدر طولاني شه که به نوشتن يک کتاب سراسر فلسفي بيانجامه
ولي خوبه که بچه ها از ديد خودشون ساده تر به قضيه نگاه ميکنن