یه وقت میایی سراغ وبلاگ وانتظار کامنت داری و هیچی نمی بینی. این لازمه تا تکلیفت رو با وبلاگ روشن کنی و یادت بیاد که همچین خبری هم در وبلاگت نیست و اگر می نویسی، اساسا برای خودت می نویسی. یه وقت می آیی سراغ وبلاگت و انتظار کامنت نداری و کلی کامنت می بینی. این هم علاوه بر اینکه خیلی مزه داره، حس میکنی که جزیره ای تنها نیستی و به دیگران وصلی.
این بالا و پایین ها، فرصتیه برای دوباره نگاه کردن به وبلاگی که دارم. فرصتیه که از خودم بپرسم، چرا می نویسم و از خودم بشنوم، یا به خودم بگم که می نویسم تا بنویسم. می نویسم تا خودم را بخوانم. می نویسم تا دیگران مرا بخوانند.
.
بعد از پست قبلی، و واقعا بعد از اون پست بود که فکر کردم، چرا وقتی ما بدست موشی دوربین میدیم، هیچوقت خودمان را با قد او تنظیم نمی کنیم. شق و رق میایستیم و انتظار داریم که او ما رو رصد کنه. در حالیکه وقت حرف زدن با او کوتاه میشیم و هم قد.
بعد از پست قبلی، و واقعا بعد از اون پست بود که فکر کردم، چرا وقتی ما بدست موشی دوربین میدیم، هیچوقت خودمان را با قد او تنظیم نمی کنیم. شق و رق میایستیم و انتظار داریم که او ما رو رصد کنه. در حالیکه وقت حرف زدن با او کوتاه میشیم و هم قد.
.
یکی دیگه ازمحاسن وبلاگ نوشتن همینه که ما تکه ای از زندگی را می نویسیم و بعد می تونیم باز و باز ببینیمش و بخونیمش. رویهمرفته وبلاگ پدیده ی عجیب و پیچیده و جالبه. مثل همه ی پدیده ها.
برام جالبه که من هم امروز همین حس رو داشتم ولی تو ورد پرس میشه دید کیا به وبلات سر زدن پس خیلی هم بهت بر نمیخوره ولی کلا کامنت داشتن بستگی بیشتر به این داره که چقدر برای دیگران کامنت میذاری من که از وقتی که دیگه فقط وقت میکنم بخونم و به کامنت دادن دیه نمیرسم از تعداد کامنتهام هم کم شده ولی کلا بلارها از خوانده شدن لذت میبرن هر جقدر هم که برا دل خودشون بنویسن
ReplyDeleteموافقم...وبلاگ دنیای بسیار جذاب و خواستنی هست.خصوصا وقتی کامنتهات رو می بینی
ReplyDeleteدنیای وبلاگ به نظر من هم دنیای جالبیه. من که خودم رو خیلی راحتتر احساس میکنم تو وبلاگم. هرچند گاهی اوقات هم حس بدی بهم دست میده که نکنه کسانی که من نمیخوام اینجا رو بخوند هم اینو بخونند.
ReplyDeleteراستی من هنرنمایی موشی خانم رو نتونستم ببینم یعنی عکس برای من رویت نمیشه (آیکون غم و غصه)
ReplyDeleteDaghighan nemidoonam chi ast vali padideh ajibi ast.
ReplyDelete