Tuesday, August 3, 2010

شالیزار

حامله که بودم، وقتی شبها از دانشگاه بر میگشتم شعرهای محمد نوری رو میخوندم. در اتوبوس و تاکسی که بودم، بیصدا زمزمه میکردم. وقتی پیاده میشدم و مسیری رو راه میرفتم، بلندتر میخوندم. برای خودم، خیلی هاش رو زمزمه می کردم. که از عشق بود، از امید، ناامیدی، انتظار. برای دخترک درونم، ترانه ی شالیزار رو بیشتر میخواندم. این ترانه لبریز بود از سبزی و آرامش. وقتی میخوندم، حس میکردم که باهم داریم در یک وسعت سبز راه می ریم و پرواز می کنیم. همراه شالیزار به مهتاب نگاه میکنیم و به استقبال طلوع خورشید مینشینیم.‏

شکفته غنچه ی مهتاب، تو بهشت شالیزاران
سنبله می رقصد به ناز، با سرود شالیکاران
شالیزار سبز و بیدار، پیرهن عروس پوشیده
عطر خاک، عطر مهتاب عطر تازه ی امیده، ‏
لای لایی،لای لایی، شالیزار امید مایی
لای لایی، لای لایی، شالیزار نور خدایی
کم کَمَک مهتاب شالی، می ره تا سحر بیایه
شالیزار در انتظار؛ تا که خورشید در بیایه
شالیزار سبز و بیدار، پیرهن عروس پوشیده
عطر خاک، عطر مهتاب،عطر تازه ی امیده
لای لایی،لای لایی، شالیزار امید مایی
لای لایی، لای لایی، شالیزار نور خدایی

روشی که به دنیا آمد، با همین ترانه می خوابید. لالایی که براش میخوندم همین ترانه بود. در بندی که لای لایی رو می خوندم، اسم خودش رو جای کلمه ی شالیزار میگذاشتم. هنوز هم گاهی ازم میخواد که براش این ترانه رو بخونم. برای موشی هم همین لالایی رو میخوندم و میخونم. حالا در یک بند شالیزار رو با اسم روشی عوض میکنم و در یک بند با اسم موشی. ‏
فقط با لالایی بچه هایم نیست که صدای محمد نوری عجین شده، با بیشتر قدمهای جوانی که در کوه برداشته ام، با بسیاری از لحظاتی که دلم برای ایران، برای وطن تپیده، صدای او همراه است. و اگرچه این حنجره دیگر نیست که در زمانه ی ما بدمد، ولی این صدا تا ابد خواهد ماند. می دانم که روشی اگر حتی نتواند شعر این ترانه را بخواند، آهنگش را برای فرزندش زمزمه خواهد کرد. ‏

یادش، همواره گرامی و روح بزرگش شاد!

4 comments:

  1. مریم-مامان اواAugust 3, 2010 at 10:09 AM

    از بچگی اولین آهنگی که واسه اسمم خونده بودند آهنگ "جان مریم" نوری بود.خیلی دوستش داشتم

    ReplyDelete
  2. وای منو بردی به زمزمه ی این آهنگ و به ایران و به گذشته های زیبا و ...

    ReplyDelete
  3. من اين خاطره تو رو با آهنگ "گل گلدون من" سيمين غانم دارم...
    محمد نوري هم صدايش خيلي دوست داشتني بود.

    ReplyDelete
  4. ما برای آنکه ایران بیشه شیران شود**خون دلها خورده ایم.
    این قسمتی از آخرین سرودی است که می خواند و انگار نه انگار که از گلوی یک پیرمرد در می آید خیلی صدای عجیبی است.
    راستی اونجا ماه رمضون رسیده؟
    زنبورستان

    ReplyDelete