میخوام موشی رو تشویق کنم که با مامان جون بره حموم. میگم "وقتی بی بی بودی و مامان جون پیش ما بود، یا من میبردمت حموم یا مامان جون." صداش رو ریز و لوس میکنه و میگه "میگه حالا که بزرگ شدم، شَوَت* با تو می خوام برم حموم. آخه تو وارمِست**، گرمِست*** مامانِ دنیایی."
.
مامان جون میگه "پس بیا بجای اون وقتها که شستمت، تو منو بشور." پرده ی حموم رو کنار زده و کمی سبک سنگین کرده و بعد با همون صدای ریز و لوس کرده میگه "نه مامان جون. اگه بیام تو رو بشورم که خودم خراب میشم."
مامان جون میگه "پس بیا بجای اون وقتها که شستمت، تو منو بشور." پرده ی حموم رو کنار زده و کمی سبک سنگین کرده و بعد با همون صدای ریز و لوس کرده میگه "نه مامان جون. اگه بیام تو رو بشورم که خودم خراب میشم."
.
من شدم گاو. موشی پشتم سوار شده و دور اتاق می چرخیم. بقول خودش می چرهیم. میگه "مامان پریسا" میگم "جانم" میگه " تو نباید بگی جانم. باید بگی ماااووو". جالبه که گاو شدم ولی هنوز مامانم.
این "شَوَت"، "فقط" است در راهِ "فقط" شدن. تا چند وقت پیش "شَفَت" بود. *
Warmet **
گرمترین ***
Warmet **
گرمترین ***
حالم خوش نبود كلي خنديدم خصوصا گرمست
ReplyDeleteمریم جون، این پست رو در جمعه نوشته بودم و اسکجول کرده بودم برای امروز. خودم هم امروز سرحال نیستم. بعد از کامنتت، منهم پست رو خوندم و خندیدم. یعنی لبخندی زدم. اینهم از فواید پست هوا کردن از قبل.
ReplyDelete:)
gav ke hichi, khar ham beshim baz ham maman hastim. be ghole shahre-ghese: vaghti adam khar nabashe, dige maman (oonja migoft shohar) nemishe!
ReplyDelete(:
ReplyDeleteعاشق اين بي ربطي هام. شوت چه ربطي داره به "فقط"....:)
ReplyDelete