Monday, January 24, 2011

دریبلِ زندگی

موقعِ تمرینِ بسکتبال، دریبل می زدیم. در همان حال، باید کارهای مختلف میکردیم، نشستن، پا شدن، دراز کشیدن، چرخیدن و کنترل توپ هم باید حفظ می شد و دربیل ادامه داشت. مربی گفت: "توی سر توپ نزنین. اگر توی سرش بزنین، دیر یا زود روی زمین میخوابه. برای اینکه بالا بیاد، باید با نوک انگشتها، بهش انرژی بدین و هدایتش کنین" فکر کردم، آدمها هم همینطورند. موضوعات ِ زندگی، حتی همین بچه ها مون. فقط به اندازه ی نوک انگشت، می تونیم دخالت کنیم ولی اون تماسِ کم، باید جهت داشته باشه. آگاهی داشته باشه. راهو باید خودشون برن و برگردن. بعد فکر میکنم که در اون سالهای نوجوانی و جوانی که بسکتبال بازی میکردم، شاید صد بار این جمله رو شنیده بودم ولی باید چهل ساله بشم و دوباره دریبل بزنم تا بفهمم در دریبل زدن هم، درسِ زندگی هست. ‏ حواسم پرت شده با این افکار که مربی میگه، "هِی! خوبه که به توپ نگاه نمیکنی ولی حواست باید بهش باشه." این یکی رو هم درست گفت. نگاهش نکن ولی حواست بهش باشه. ‏
.
حواسم رو دادم به توپ و صدای دوست داشتنیِ تاپ تاپ در زمین بسکتبال، که بعد از وقفه ای بیست ساله، هفته ای یکبار، دل بهش میدم و توش غرق میشم. ‏

4 comments:

  1. وای پریسا کجا داری بسکتبال بازی می کنی؟ میدونی یکی از آرزوهای من اینه که یکبار دیگه توی حال و هوای زمین و توپ بسکتبال باشم؟
    نمی دونی چقدر برات خوشحالم. هیچ چیز تو دنیا مثل یه بازی تیمی، اونم از نوع بسکتبالش به آدم انرژی و حس جوانی نمیده

    ReplyDelete
  2. کاملا باهات موافقم پیمانه جان.‏

    ReplyDelete
  3. چقدر عالی که یه ورزش تیمی میکنی. ولی کاش میشد حواست باشه و نگاهشون نکنی. کاش میشد توی جزییات دخالت نکرد. نه مثل من که توی همه چی دخالت میکنم..

    ReplyDelete
  4. چقدر عالی......بسکتبال خیلی هیجان انگیزه و انرژی بخشه. با درسهای زندگی که تو میگیری دلچسب تر هم میشه.

    ReplyDelete