Saturday, March 19, 2011

عطرِ یاس

یاس را همیشه دوست داشتم. پدر بزرگم گلدان یاس بزرگی داشت که به اندازه بچه هایش دوستش داشت. بهار و تابستان در حیاط و پاییز و زمستان در گلخانه ازش نگهداری میکرد. صبح ها پر از گل میشد و عطر. شبهایی که در خانه ی آنها می خوابیدیم، یکی از کارهای صبح، بعد از خالی شدن خانه از پدربزرگ و خاله ها و داییم، چیدن گلهای یاس بود. می گفتند که گلهای باز شده را باید چید تا غنچه ها بیشتر شوند. با کمک مادربزرگم گردنبند و دستبند یاس درست می کردیم و گپ می زدیم. همیشه گوشه ای از خانه شان کپه ی گلهای چیده شده بود. یازده ساله بودم که پدریزرگ و مادربزرگ رفتند و گلدان بزرگ یاس خشکید. دیگر در زندگی ما حیاطی نبود و یاسی نبود. سالها بعد با بابایی همکلاس شدم و آنها در خانه شان حیاطی داشتند با گلدان گل یاس. کارآموزی سال آخر را در یک جا انجام می دادیم.  صبح هایی که او زودتر از من به محل کار رسیده بود، روی میزم، گلهای یاس سفید بود و من اون گلها رو عجیب دوست داشتم. یاس برای من معنی عشق دارد.‏
.
خیلی خواسته بودم این چند روزها ی گذشته از نوروز و عید بنویسم و تبریک بگویم. نشد. فقط کلیشه ها به ذهنم می آمد. شاید چون رنگ عید و نوروز در غربت کم است و ما مشغول کاریم تا روزِ آخر. شاید چون نوروز خودش نمی آید و در این شلوغی زندگی خودت باید بیاوریش. خوشحال بودم از عید و بهار و در انتظارشان ولی هوز دلم برایشان نلرزیده بود. دیروز بچه ها را بیرون برده بودم. مادر هم صبح رفته بود بیرون با دوستهاش. وقتی برگشتیم و در خانه را باز کردیم، بوی جدیدی می آمد که آشنا بود. روی میزی که سبزه و سنبل و لاله و ماهی هفت سین بودند، یک نازنینِ تازه وارد هم نشسته بود. مادر گفت "این هم عیدی امسال تو و بابایی ست." آمدن گلهای عاشقانه ی یاس روی میز خانه، دلم را لرزاند. ‏
.
ترانه ای به یادم آمد از سریالی که سالها پیش دیده بودم و دوست داشتم. اسمش "عطرِ گل یاس" بود اگر اشتباه نکنم و موضوعش آشتی بود. شعر تیتراژ پایانی از یاس می گفت
‏"... یاس در هر جا نوید آشتی ست ... یاس دامان سپید آشتی ست ... ياس ما را رو به پاکي مي‌برد ... رو به عشقي اشتراکي مي‌برد..."‏
با الهام از یاسی که امسال همراهمان است، برای سال جدید به عشق و آشتی و پاکی و سپیدی، نیت می کنم. ‏
آرزو میکنم که عشق و آرامش از قلبهای تک تک مان آغاز شود و به تمام دنیا سرایت کند. ‏
بهاری زیبا و سالی سبز و شاداب داشته باشید.‏
نوروزتان پیروز!‏


پ ن1: دوسال پیش از خانه ی یکی از آشنایان که رفت، گلدان گل یاسی گرفتیم. گلدان در خانه ما کمی خشک شد ولی دوباره سبز و زنده شد. حالش خوب است و شاخ و برگ های تازه داده. ولی هنوز آنقدر در خانه ی ما راحت نیست که گل بدهد. دلم نیامد از او ننویسم که او هم یاس است و زنده و شاداب و روزی حتما گل میدهد. ‏
پ ن2: عطر یاس کانادایی  هنوز با بوی یاس ایران فرق می کند. یاس ایران بویش لطیف تر بود.‏
پ ن3 دیشب که با بابایی برای تتمه ی خرید های عید بیرون رفته بودیم، در گلفروشی، گلِ مریم دیدیم که بو هم داشت. مریم هم خریدیم. امسال سال خوش عطری خواهد بود.‏

4 comments:

  1. سال نو مبارک پریسای نازنین...سال بسیار شاد و خوبی را کنار همسر و دختران زیبا شروع کنی.
    معصومه

    ReplyDelete
  2. نفراول حرفهای معمولیMarch 20, 2011 at 4:14 AM

    من هم همین آرزوهارا همراه باتو نیت کردم و آمین گفتم چقدر هم فکرمامانت جالب بوده وانصافا گلدان زیبایی است من هم عاشق یاسم بخصوص که من را یاد خانه بابا و مامانم و عطر صبح گاهی آن می اندازد و سفره صبحانه ای که همیشه یک مشت یاس مهمانش بود چندوقت قبل مامان یک مشت از همین یاسها را همراه با بسته بزرگ پستی شان برایمان فرستاده بود مدتهاست که دنبال عطریاسی با همین نفوذ و ملایمت برای مامان می گردم
    آیا پیشنهادی برایم نداری ؟سال بسیار بسیار خوبی رابرای خانواده شمعدانی تان آرزومی کنم

    ReplyDelete
  3. ممنونم معصومه جان
    .
    نفر اول عزیز
    عطری به اسم جاسمین هست که بوی یاس دارد. در اینجا من هیچوقت نگرفته ام ولی در ایران بود و استفاده اش کرده بودم.

    ReplyDelete
  4. نوروز شما هم مبارك

    بابابزرك من هم يك عدد كلدان محبوبه شب در بالكن خانه ما كذاشته بود. هرجا كه بويش را مي شنوم ياد او مي افتم

    كاش ما را هم با بوي خوب ياد كنند

    خدا همه رفتكان را بيامرزد

    ReplyDelete