تلویزیون برنامه ای در مورد باستان شناسی نشون میداد و موشی محو تماشا بود. یکهو مثل اینکه برق گرفته باشدش دوید پیش من و با هیجان گفت " مامان، مامان، بابای تو که لانگ لانگ تایم اِگو*، دِد* شده الان کجاست؟" حدس زدم که مربوط به همان برنامه ی باستان شناسیه که میگه لانگ لانگ تایم اِگو. برای همین نگفتم توی آسمونها. پرسیدم "چطور؟" گفت " ببین اون الان یکجایی توی خاکه. دیگه مثل ما نیست که. اسکلتِن* شده." گفتم "آفرین. درسته" گفت "حالا تو باید بری پیداش کنی و بون* هاش رو از توی خاک در بیاری" پرسیدم "برای چی؟" گفت" خوب باید بیاری بذاریش توی میوزیِم* دیگه."
long long time ago *
dead *
skeleton *
bone *
museum *
long long time ago *
dead *
skeleton *
bone *
museum *
خدای من چقدر بامزه اس این دختر
ReplyDelete