موقع خواب موشی گفت: مامانی، (چقدر من عاشق این مامانی گفتنش
هستم) ممنونم که از من تِیک کِی ر* میکنی. تو خیلی کارا میکنی. یک روز من همه ی
کارهات رو پِی آف* میکنم.
گفتم: عزیزم هیچ کاری نمیخوام که تو برای من بکنی. همین
بودنت پِی آف همه ی کارهای منه.
گفت: فکر کنی وقتی من بچه بگیرم، همین کارها رو براش بکنم و
بهش بگم که نمیخواد هیچی پِی آف بکنه.
گفتم: آره فکر کنم.
گفت: آی واندر هاو.*
گفتم: وقتی بچه دار شدی، میفهمی.
چراغ رو خاموش کردم و در اتاقش رو بستم.
*****
مکالمه ی ما همینطور فارسی و انگلیسی است و من برام اصلا
مهم نیست که اینطوره. چیزی که مهمه همون حس و ارتباطه که با کلمات بین ما رد و بدل
میشه. زمان زندگیم با کلامات انگلیسی
اینقدر طولانی شده و اونقدر دیگه از حس و درونمون در کشمکش زندگی باهاشون گفتم که
دوست و اشنا شدن.
Take Care *
Pay off *
I wonder how *
No comments:
Post a Comment