در صغحه فیس بوک
دوستم که برای سالگرد فوت مادرش نوشته بود، تصویر گلی رو دیدم که براش قرستاده
بودند و این یاد داشت روش بود. حرفی که در این یادداشت بود، از دیروز در ذهنم
برجسته شده:
"لحظه ها را
گذراندیم که به خوشبختی برسیم. دریغا که خوشبختی همان لحظات بود."
لحظه ها و به
عبارت دیگه "حال" تنها چیزیه که باید روش تمرکز کنیم. تنها دارایی ماست. چقدر واضح و روشنه و چقدر ازش دوریم. در حال خوندن کتاب
اکهارت تولی* در مورد "اکنون" هستم، با سرعت مورچه البته. و خوندنش رو
پیشنهاد میکنم. از اونجا دارم یاد میگیرم که منظور واقعی وقت و زمان که همیشه به
ما گفتند قدرش رو بدون، طلاست، حالا و اکنونه.
بنظرم که نباید به زمان تمرکز کرد،
چون زمان ما رو بیشتر میبره به گذشته و آینده. هرچه بیشتر به گذشته و اینده توجه
کنیم، از حال بیشتر غافلیم. تمرین میکنم که در هر لحظه، به اون دم توجه کنم و
لاغیر. هر وقت که میبینم از حال خارج شدم، بهترین درمان، توجه به تنفس و پر و خالی
شدن ریه هامه. فعالیت آروم و دلنشینی که بدنم، خودم، در هرلحظه در حال انجام دادنش
هستیم و فقط توجه بهش میتونه نوک پرگارم رو دوباره بذاره روی مرکز درست – حال.
اسم "حال"و "اکنون" که بیاد، این جمله ی معروف ترجیع بندشه،
“Yesterday is history, tomorrow is a mystery, today is a gift of God, which
is why we call it the present.”
حال نه تنها هدیه ی حداست، تو بگو خود خداست. همون که من هستم و ما هستیم و او هست. همون که یکی هست و هیچ نیست جز او. در حال میشه گم شد، میشه غرق شد.
حال نه تنها هدیه ی حداست، تو بگو خود خداست. همون که من هستم و ما هستیم و او هست. همون که یکی هست و هیچ نیست جز او. در حال میشه گم شد، میشه غرق شد.
“The
power of now” by Eckhart Tolle
No comments:
Post a Comment