Monday, July 14, 2008

گل زرد و گل زرد و گل زرد

بچه ات از ديروز تب داشته و شب رو همش در حال آماده باش و يک چشم باز، يک چشم بسته خوابيده ای
صبح به سختی تونستی بزاريش و بيايی پايين سر کار و در حالی که صدای گريه اش رو ميشنيدی، لپ تاپ بدست اومدی پايين. ازاينجا هی صدای بهانه گيريهاش رو ميشنوی و ميدونی که دلش ميخواد توی بغل تو آروم بگيره. اومدی ايميلت رو چک کردی. يک ايميل کوتاه و بدون توضيحات گرفتی که برادر يکی از بهترين دوستهات فوت کرده. يه مرد جوون که فکر ميکردی سالهای سال زندگی در پيش داره. هيچی هم بيشتر نميدونی. وبلاگ جديد دوستت رو ميخونی و ميبينی که وبلاگ جديد نيست اما تو توش جديدی. انتظار نداری و دل قبلا گرفته ات لبخند تلخی ميزنه. دنبال بهانه ای برای گريه.
در توبره ات چی داری؟ بگرد دنبال يک چيز بدرد بخور. پذيرش. همينه که هست. دلم الان فقط يک فنجان قهوه ی خوش عطر ميخواد. ديروز بعد از مدتها فيلم قشنگی ديدم.
به اون فکر ميکنم و اينکه دوتا آدمی که بخاطر سرطان در انتظار مرگ بودن، باهم، آخرين ماههای عمرشون رو به نقطه ای برای شروع تبديل کردن و چيزهايی که پيدا کردن شايد باارزش تر ازهمه ی عمرشون بود. و " وقتی چشمهاشون رو برای هميشه بستن، قلبشون بازِ باز بود."
يک کمی حرف زدن چقدر آدم رو سبک ميکنه.
پ ن:
-عنوان اين پست هيچ ربطی بهش نداره. اگرچه خود پست هم چيز مربوطی نيست. فقط از وقتی شروع کردم اين شعر توی سرم اومده بود "گل زرد و گل زرد و گل زرد بيا باهم بناليم از سر درد ..." و بقيه اش هم يادم نمياد.
-درست قبل از پست کردن اين مطلب، مامان قهوه آماده کرد و در حال دوباره خوندن، قهوه را خوردم. "بخواه تا بگيری
اسم فيلمی که ديدم بود the bucket list
اين اديتور منو خل کرد. همينجور جای کلمه ها رو جابجا ميکنه

3 comments:

  1. نازنینم گفتم که دلگیر نشو. من شهامتش رو نداشتم. برای تو که وبلاگ نویس هستی نباید درکش سخت باشه. بیا آشتی. دوست ندارم که باعث تلخ خند دلت بشم.

    ReplyDelete
  2. به باز باران:
    قهر کی بود که آشتی. ما هيچوقت نميتونيم کارِی کنيم که ديگران حتی نزديکترين هامون، اونطور که ما انتظار داريم رفتار کنن. اگر خودمون اونطور که انتظار داريم رفتار کنيم هم هنر کرديم. ترست رو هم ميفهمم که با من هم هست و همينها که بهت گفتم کلی دل به دريا زدم.
    موفق باشی و بدون که يک خواننده پر و پا قرص هم داری.

    ReplyDelete