Thursday, August 14, 2008

ديروز، روز خوبی بود

ديروز روز خوبی بود. ديروز رو با روشی و دوتا دوستهاش، با سه تا دختر دهساله ی شاد و پر نشاط، با خنده، هيجان و انرژی گذروندم. خودم رو به اونها سپردم تا در باغ وحش، هر طرف ميخوان برن و هر جا ميخوان بشينن. سه تايی با هم مثل گنجشک از اينطرف به اونطرف ميپريدن و ميدويدن. از همه چيز .همه چيز حرف ميزدن. من بدون اينکه فضاشون رو بگيرم، همراهيشون ميکردم و به چيزی جز لحظه های بودن با اونها فکر نميکردم. با وجود اينکه اونها مشفول گفتگوی خودشون بودن و من فقط ناظر، احساس نميکردم که يک آدم گنده ی هستم که با بچه ها اومدم بيرون. احساس خوبی از همراهيشون داشتم که بهم شادابی و جوونی داده بود. در نگاه روشی شادی و رضايت ميديدم. وقتی بهم نگاه ميکرد، از گوشه چشمش ميخوندم که ميگه "مامان، مرسی، دوستت دارم" احساس رضايت از آنچه که خودم بودم، در کنار دختر دهساله ام. احساس رضايت از آنچه که او بود، در آغاز دومين دهسال زندگيش. به روشی نگاه ميکردم و به اين بودنی که هيچکدوم درش احساس بستگی نميکنيم و رشته ای که ما را بهم پيوسته، هر دومون رو آزاد ميگذاشت تا خودمان باشيم، افتخار ميکردم. هميشه اينطور نيست. بسياری از وقتها درگيرم با بودن خودم و با بودن او و چون اون درگيری ها رو داشتم، اينقدر لذت اون حس رهايی رو خوب ميچشم.ه

ديروز، روز خوبی بود. ديروز دخترم دهساله شد و ده سال اول زندگيش را پشت سر گذارد. بقول خودش، عدد سنش دو رقمی شد. عزيزم، ممنونم که چنين همراه صبور و مهربانی برای تمام سعی و خطاها و بزرگ شدنهای ما شدی. ميدونم و ميبينم که به سوی بلوغ، به سوی پر کشيدن در آسمان زندگيت، به سوی ساختن فردا پيش ميروی. به تو قول ميدهم تا همراهی باشم که فضايت را نميگيرد. دستی باشم که دست و بالت را نميبندد. عزيزم، در من مادری هست که حرفهای مادرش را تکرار ميکند. مادری که هميشه نگران است و ميخواهد هر قدم را پيش از تو بردارد تا مبادا زمين بخوری. من اما صدای آن مادر را کوتاه ميکنم. من به مادری گوش ميکنم که به تو اميد و شجاعت ميدهد. اميد به جلو رفتن و شجاعت زمين خوردن و بلند شدن. عزيزم من اين طور مادری را دارم در کنار تو ياد ميگيرم. ازت ممنونم و اينهمه خوبيت را شکر ميکنم.ه

3 comments:

  1. تولد روشی خانم رو تبریک می گم.خوشحالم که اینقدر به هر دوتون خوش گذشته. و چه خوبه که با چشم باز این گذران عمر دخترکت رو میبینی و چه خوبه که اونم حواسش هست به اینکه حالا دیگه عدد عمرش دو رقمی شده.

    ReplyDelete
  2. Happy Birthday! and lots of kisses.

    ReplyDelete
  3. Mamnoonam Afrooz va Peymaneh jan.

    ReplyDelete