Thursday, October 30, 2008

يخ می زنيم

شروع شد. امروز صبح شيشه های ماشين يخ زده بود و ما که به موقع از در خونه اومده بوديم بيرون و فکر ده دقيقه يخ برداری از روی شيشه رو نکرده بوديم، ده دقيقه دير به مدرسه ی روشی رسيديم. ه
يخ روی شيشه های ماشين انصافا فشنگه. هر کدومشون يک شکلی هستن و در زمان آب شدن شون هم، طرح های جالبی رو بوجودميارن. در طبيعت، هميشه زيبايی هست. هميشه




6 comments:

  1. برای پروژه تزم باید یک ساختار نانومتری روی فلز کبالت ایجاد می کردم. وقتی نمونه ها را زیر دستگاه نگاه می کردم، مشعوف می شدم!!! نمی دانی چه دنیایی بود. گاهی کوهها و رود ها را که می بینم یاد آن عکس ها می افتم. این عکست من را برد به او روزها

    ReplyDelete
  2. man zemestoono doost nadaram shayad chon az shahre sardi oomadam delam ham bara barf tang nemishe ama zibast hata agar doostesh nadashte bashi

    ReplyDelete
  3. تلاش شما را برای کتابهای صوتی دیدم واقعا دست میزاد تشویق شدم از راهنماییهاتون هم استفاده کردم! ممنون

    ReplyDelete
  4. تورنتو هستین شما؟! ونکوور هنوز هوا به میزان خوبی گرمه.

    ReplyDelete
  5. آخ گفتی. آره سرما بدجوری یهو شروع شد. خوبه که تو توی بدترین شرایط هم می تونی به یه چیز قشنگ فکر کنی.

    ReplyDelete
  6. ممنونم مهستا جان
    همکاری با کتابخانه ی صوتی کاريه که من خيلی دوستش دارم و بهم انرژی ميده.

    آره آتوسا جان ما تورنتو هستيم.

    ReplyDelete