Thursday, November 6, 2008

ماجراهای موشی

ديشب با موشی رفتيم حموم و وان رو آب کرديم و نشستيم توش. با جديت، يک ظرف رو هی از آب وان پر ميکرد و دوباره ميريخت توی وان. ازش پرسيدم چکار ميکنی؟ گقت "آبو ميريزم توی آب، ميشه آب"ه
***
در همون حموم ديشب، وقتی موقع شستن کفهای روی سرش و ريختن آب روی سرش شده، مثل هميشه، جيغ و دادش به هوا رفت و ته وان يعنی در حداکثر فاصله با من ايستاد.ه
ميگم " آخه من چکار کنم؟ ميخواهی ديگه حموم نياييم؟" ميگه " بياييم"ه
ميگم " ميخواهی ديگه موهات رو نشورم؟" ميگه "بشور"ه
ميگم "پس کفهاش رو چکار کنم؟ خوب بايد با آب بشورم ديگه"ه
ميگه " کفها رو نشور، بِکَن."ه
***
ديروز عصر برده بودمش پارک نزديک خونه. توی تاب نشسته بود و تابش ميدادم. هر بار که تاب به من نزديک ميشد، ميبوسيدمش و ميگفتم " آخ جون، کيف کردم"ه
دم غروب بود و ماه خوشگلی توی آسمون بود. موشی ماه رو ديد و گفت " مامان، ماهو ببين" کمی راجع به ماه حرف زديم و من بهش گفتم که "ماه داره ما رو تماشا ميکنه. فکر ميکنی داره چی ميگه؟" گفت "کيف ميکنه"ه

4 comments:

  1. این مو شستن بچه ها هم عذابی بود. کلکی که من میزدم, وقتی وان پر بود و میخواستم کف ها رو بشورم به پشت میخوابوندمشون توی آب. همون طوری که توی کلاسهای شنا بهشون یاد دادن و بعد کفها رو می شستیم. یک بار امتحان کن ببین خوشش می یاد یا نه. موفق باشی.

    ReplyDelete
  2. عجب پيشنهاد خوبی بود افروز جان. به فکرم نرسيده بود.
    ممنون

    ReplyDelete
  3. ماه اگه کیف نمیکرد خیلی بی احساس بود!

    ReplyDelete
  4. منم با هزار کلک سر این وروجک رو میشورم. کلک جدیدی که خیلی خوب گرفته اینه که خودم اول سرم رو میشورم و موقع آّب کشیدن با دهنم صدا درمیارم و فوت می کنم بیرون. بعد همین کلک رو با باربد میزنیم که کلی خوشش میاد. از دست این فسقلی ها ما چه کارایی که نباید بکنیم.

    ReplyDelete