Tuesday, December 8, 2009

تکه تکه شدنِ دوست داشتنی

وقتی بچه از شکمت بیرون میاد، یک تکه ی نا دیدنی از تو رو هم با خودش می بره. دوست داشتنی ترین تکه تکه شدن دنیاست این. همون تکه ای که وقتی مریضه، وقتی درد داره، وقتی ناراحته، تو دردت میگیره و یک جایی توی سینه ات منقبض میشه. وقتی خوشحاله، وقتی موفقه، وقتی ذوق میکنه، وقتی چشمهاش برق می زنه، باز هم همونجا توی سینه ات منقبض میشه. همون تکه است که وقتی سرش رو روی سینه ات می گذاره، جریانِ آرامش رو برقرار میکنه. ه
.
اگر زندگی دوباره ای بود و انتخابی، این بار می خوام پدر باشم. می خوام بفهمم تکه تکه شدن پدرانه مزه اش چه جوریه؟

6 comments:

  1. dorost migi..........madar shodan hamine.jaalebe behesh fekr nakarde boodam ke pedar shodan chetoriye?

    ReplyDelete
  2. جایی خواندم یا شنیدم, درست یادم نیست, که مادر بچه اش رو همونطوری که هست دوست داره و بهش عشق میورزه. چه بجه خوب و صالحی باشه و چه نباشه. پدر اما, اگر بچه مطابق میلش تربیت نشده باشه و یا به اصطلاح اون چیزی که پدر انتظار داره نشده باشه بهش محبتی نداره. یا اقلا اونطور که باید و شاید دوستش نداره. در مورد قسمت مادریش مطمئنم که درسته. در مورد قسمت پدریش من نمیتونم صحبتی بکنم.

    ReplyDelete
  3. به نظر من که پدرها هم زحمتی به اندازه ما نمی کشند و هم به همون نسبت عشقی ندارند. پدرها خیلی راحت بچه های زنی رو که می میره و یا ولش می کنند و زن دیگه به جاش می یاد فراموش می کنند و بچه های زن سوگولی زندگیشون رو دوست دارند. مادرشوهر خالم زن پیر بانمکی بود و می گفت محبت بچه ها به کش تنبان مادر وصله. وای به روزی که مادر نباشه!!!

    ReplyDelete
  4. به نظر من که پدرها هم زحمتی به اندازه ما نمی کشند و هم به همون نسبت عشقی ندارند. پدرها خیلی راحت بچه های زنی رو که می میره و یا ولش می کنند و زن دیگه به جاش می یاد فراموش می کنند و بچه های زن سوگولی زندگیشون رو دوست دارند. مادرشوهر خالم زن پیر بانمکی بود و می گفت محبت بچه ها به کش تنبان مادر وصله. وای به روزی که مادر نباشه!!!

    ReplyDelete
  5. معلوم نیست افروز جان. فکر کنم باید از چشم مردها نگاه کرد. برای همین من در زندگی بعدی میخوام پدر بشم.ه

    ننه قدقد
    من مثال نفضش را دید ه ام. مردی که با وجود بی وفایی همسرش، دخترش را بزرگ کرد و برایش ماند.ه
    در اینکه مادر بیشتر از پدر زحمت میکشه که شکی نیست. ولی پدر هم یک جورهایی فرصتش رو پیدا نمیکنه یعنی طبیعت بعضی فرصتها رو ازش گرفته. برای همین دوست دارم بدونم چه حسی داره. مثلا فکر کن نطفه ای که تشکیل میشه از پدر و مادر هر دو سهم داره ولی در وجود مادر رشد میکنه. حالا یک پدر چه حسی نسبت به این موضوع داره؟
    پدری که برامون حسش رو تشریح کنه که کیمیاست. پس باید خودمون پدر بشیم تا بفهمیم.

    ReplyDelete
  6. من که هنوز درگیر احساسات مادرانه نشدم، اما فکر می کنم که پدرها هم امکانش را دارند که خیلی عاشق شوند. مثالش را هم دیده ام. حالا علتش نطفه است یا چی را نمی دانم اما می دانم که می شود. :)ه

    ReplyDelete