Friday, March 15, 2013


قرار بود برای نوروز برنامه ای رو اجرا کنن و هر کدام از بچه ها یکی از سین های هفت سین بشن و دو بیت شعر مربوط به اون سین رو حفظ کنن.از تقریبا دو ماه پیش این تمرین ها شروع شده بود. موشی اول قرار بود سنجد باشه. شعر سنجد رو خوب یاد گرفت. کمی بعد، شعر سبزه رو بهش دادن. اون رو هم یاد گرفت و قرار بود یا سنجد باشه یا سبزه و یا هر دو. دیروز روز اجرا بود. از صبح رفته بودن تا تمرین کنن. یک استراحت سه ساعته بین روز داشتن و برنامه شون عصر بود. ظهر رفتم دنبالش و متوجه شدم که شعرش رو دم آخر عوض کرده اند به سمنو. گویا آچار فرانسه ی هفت سین، همین موشی بود. ناراحت شدم و بهش گفتم حالا بلدی شعر سمنو رو. گفت "یاد گرفتم و تا عصر تمرین میکنم. خانم معلم بهم گفته تو حتما میتونی." پشت در کلاس که منتظرش بودم، شنیدم که معلمشون داشت شعر سمنو رو میخوند و یاد گرفتمش. شعرها دوبیتی و کوتاه بودند ولی برای بچه های اینجا، با توانایی فارسیاییشون، حفظ کردنش در عرض یک روز و اجرا روی صحنه آسون نیست. تا نشستیم در ماشین، گفتم بیا بخونیمش و شروع کردیم با هم خوندن. "سلام سلام بچه ها، سمنو کوچیک شما، بدون قند وشکر، از عسلم شیرین تر" در شروع بیت دوم گیر میکرد. کلمه ی "بدون" براش سخت بود چون ما در محاوره ی فارسی زیاد ازش استفاده نمیشه. انگار یادش می رفت.  تا میرسیدیم به بیت دوم مکث میکرد و من میگفتم "بدونِ" و او ادامه میداد. بعد از چند بار تکرار که هربارش من بیت دوم رو شروع میکردم و او ادامه میداد، گفت :"مامان، تو با من نخون. تو به من نگو" پرسیدم چرا؟ گفت "وقتی تو با من بخونی، روی استیج* من نمیتونم تنها بخونم. به خانم معلم هم اینو گفتم"

راستش شوکه شدم از این درخواست و بدون هیچ سوالی گفتم "باشه، خودت بخون." من نخوندم. خودش خوند. به بیت دوم رسید. مکث کرد مثل هر بار. من در دلم ثانیه ها رو شمردم. هزار و یک، هزار و دو، هزار وسه، هزار و چهار. به آرومی و با احتیاط گفت "بدونِ  ..."

فقط چهار ثانیه باید صبر میکردم تا بدون کمک من شعر رو بخونه. فقط چهار ثانیه نیاز داشت تا ذهنش رو برای خوندن مهیا کنه و تواناتر باشه و من این فرصت رو ازش میگرفتم. مکثش بتدریج کمتر شد و بعد چند بار خوندن، همه ی شعر رو کامل میخوند. روی استیج، سمنو را هم به همان روانیِ سنجد و سبزه خواند.

1 comment:

  1. چه کار جالبی کردن که هفت سین درست کردن و چه خانومی شده موشی که صلاح خودش را تشخیص می ده و از مامانش می خواد :*‏

    ReplyDelete