Tuesday, January 13, 2015

موقع خواب موشی گفت: مامانی، (چقدر من عاشق این مامانی گفتنش هستم) ممنونم که از من تِیک کِی ر* میکنی. تو خیلی کارا میکنی. یک روز من همه ی کارهات رو پِی آف* میکنم.
 گفتم: عزیزم هیچ کاری نمیخوام که تو برای من بکنی. همین بودنت پِی آف همه ی کارهای منه.
گفت: فکر کنی وقتی من بچه بگیرم، همین کارها رو براش بکنم و بهش بگم که نمیخواد هیچی پِی آف بکنه.
گفتم: آره فکر کنم.
گفت: آی واندر هاو.*
گفتم: وقتی بچه دار شدی، میفهمی.

چراغ رو خاموش کردم و در اتاقش رو بستم.

*****
مکالمه ی ما همینطور فارسی و انگلیسی است و من برام اصلا مهم نیست که اینطوره. چیزی که مهمه همون حس و ارتباطه که با کلمات بین ما رد و بدل میشه.  زمان زندگیم با کلامات انگلیسی اینقدر طولانی شده و اونقدر دیگه از حس و درونمون در کشمکش زندگی باهاشون گفتم که دوست و اشنا شدن.

Take Care *

Pay off *
I wonder how *

No comments:

Post a Comment