Wednesday, January 7, 2009

ميريم اردو، کار و بازی، وه چه نيکو

ديشب که پاشدم به موشی سری زدم و بعد روشی، پتوش رو روش کشيدم و گفتم فردا شب پتو از روش کنار بره، کی روش ميکشه؟
پوف ف ف ف ف ف ف ف ف ف ! افکار مزاحم ممنوع!ا
###
موقع خداحافظی، مادر به روشی که از صبح اينقدر هيجان و اضطراب داشته که دو قلپ چايی را هم به زور خورده، ميگن "هيچ نگران نباش. فکر نکن از خونه دوری. تو تنها نيستی. خدا باهات هست و مراقبته. جز خدا به هيچ چيزی تکيه نکن. هر چي خواستی از خودش بخواه و او بهت کمک ميکنه تا همه کارهات رو به تنهايی و خوبی انجام بدی و ...ه
روشی ميگه "مادر من اينها رو نميتونم به خدا بگم. من ميگم خدايا هر چی که مادر ميگه ..."ه
بعد هم که از زير قرآن رد شده، من به مادر گفتم پشت سرش آب بريزين و بابايی ميگه "آخه من يکساعت و نيم پارو کردم، حالا ميخواهين آب بريزين؟"ه
###
دخنرک رفت به اميد خدا. وسايلش رو که جمع کرديم ديديم توی هيچکدوم از اون ساکهايی که در نظر داشتيم جا نميشه. آخر شب بدو بدو رفتيم با بابايی چمدون خريديم (خدا پدر والمارت* رو بيامرزه که تا يازده شب بازه) و تا نصفه شب هم چمدون بستيم. بيخود نبود که معلمشون گقته بود حتما دوشب قبل بايد وسايلتون رو بسته باشيد. صبح هم شش و نيم صبح که دوباره هم چيز رو چک کنيم و به موقع به سرويس برسيم. گر و گر برف مياد و اين موقع سال اردو رفتن واقعا نوبره. حالا مديرشون ميگه، خيلی خوشحال شدم که اينقدر برف اومده به بچه ها بيشتر خوش ميگذره.ه
###
تاسوعا وعاشورا هم تمام شد. حسی از هيچکدوم نداشتم. يکی دوبار بهشون فکر کردم ولی وزش افکار ديگه پاکشون کرد از ذهنم و چيزی تهش نموند. پلوی نذری هم که نخورديم. هرکی خورد نوش جانش.ه
پ ن
عنوان پست از مجموعه ماجراهای مجيد - اردو
نام فروشگاه هايِ زنجيره ای در آمريکای شماليهwal-mart *

6 comments:

  1. ایشاالله که به سلامتی میره و برمی گرده به همراه یه دنیا شادی و خوشی و تجربه های به یاد موندنی. به جای اینکه بشینی و غصه بخوری به این فکر کن که چطوری می تونی از این چهار روز تنها بودن با موشی بهترین استفاده رو بکنی. دیگه انرژی ات تقسیم نمیشه و چهار موتوره در خدمت موشی خانمی. خوش بگذره :)

    ReplyDelete
  2. jash khali nabashe!! be oon ke midonam khosh migzare. shomaha makhsoosan mooshi aziyat mishin. ehtemalan mooshi emshab kheyli bahanasho begire. az khodet nemiporsam, chon mitonam haleto tasavor konam. vali be har hal doori az pedar va madar baraye har do taraf khobe, ham baraye maha va ham baraye bacheha. hameshe shad bashid.

    ReplyDelete
  3. Akh akh ajab man o yad e ghesehaye majid andakhti :-) raftam ro youtube bebinam ounjai ke madar bozorgesh be zoor mikhad behesh gerdoo bede bebararo peyda mikonam ;-)
    Az shookhi gozashte, jaaye Dokhtare golet khali nabashe, cheghadr zaman zood migozare va bacheha che zood bozorg mishan, inja ke baziha bachehashoono az 5-6 salegi mifrestan ordo man kheili taajob mikonam ;-) khob hamamoon yek rage madarbozorge majidi darim dige.
    Inshalah dokhtare golet be koli khaterat khosh be migarde o jametoon dobare jam mishe.
    Simin

    ReplyDelete
  4. حنما چيزی پيدا ميکنی سيمين!ا
    ما اينجا کتابش رو داريم. بابايی عاشق داستانهای مجيده.ه


    دراين نوشته ی من اثری از غصه بود، پيمانه؟

    همينطوره که گفتی افروز. حالا از وقتی موشی برگرده مرتب مي پرسه که روشی کجاست. حدس ميزنم که او سر در گم بشه. تمرينی هم هست برای رفتن مامان

    ReplyDelete
  5. جای روشی خانم خالی نباشه. حتما بهش خیلی خوش میگذره. یه تجربه جدید هم برای روشی و هم برای شما.
    در مورد انتخاب گروه بچه ها هم از ایده شون خیلی خوشم اومد.
    سری کتابای مجید رو من هم دارم توی ایران. هوس کردم دوباره بخونمشون.

    ReplyDelete
  6. حتما بهش خوش میگذره. دلتنگ هم نباشین. دختر کوچولوتون داره بزرگ میشه دیگه.

    ReplyDelete