Wednesday, January 7, 2009

اوقات فراغت مادر

ديروز وقتی برگشتم خونه، ديدم مادربزرگ بچه ها، در غياب نوه ها، انصافا روبات خوش فرمی با لگوهای موشی درست کردن. حيفم اومد که ثبتش نکنم.ه
.

:) :) :)
.
.

جالبه بشنويد که وقتی صاحب لگوها از مهد به خونه رسيد، به محض اينکه چشمش به اين اثر هنری افتاد، برخلاف انتظار من که فکر ميکردم از ديدن اين آدمک ذوق ميکنه، مثل اينکه يک دشمن جانی رو ديده باشه، بدون سلام و عليک، هجوم برد به طرفش و با دو ضربه متلاشی اش کرد. وقتی من و مادر که از اين عصبانيتش متعجب شده بوديم، دليل رو پرسيديم، با قيافه سرداری که اراضی اشغالي رو آزاد کرده، گفت "واسه اِ کِ اينا اسباب بازیِ منه."ه
.
خوب شد موقع بيرون رفتن از خونه اين عکس رو گرفته بودم. چون اولش فکر کردم برم موشی رو بيارم و باهم ازشون عکس بگيرم!ا
پ ن
کی گفت ما نذری تاسوعا عاشورا نخورديم؟ اشتباه کرد. ديروز شله زرد نذری برامون دادن.ه





7 comments:

  1. salam man kamranam ..alan baz kard:)....ye mail vasatoon zadam didin?...fekr konam age mikham baz kone bayad hamishe avlin nafar CM bezaram ...man ke payam .....khaili khoshahl shodam vaghti fahmidam unja ham shoma az zire ghoran rad mikonin bachehatoon ro ....dg adamaye to iran inkararo nemikonan ...mail behtar bood!!1:)

    ReplyDelete
  2. میگم پریسا جون مامان معلم بودن قبلا؟
    چون مامان من معلم بوده حالا که بازنشسته شده.همش تا تنها میشه یا جدول حل میکنه یا کاردستی میسازه :)
    یعنی علاقه شدیدی به درست کردن پازل و جدول و لوگو بازی دارن.احساس مینک همش دوست دارن هر چیزی رو سر جای خودش بذارن.
    انصافا مامان ربات خوشفرمی ساختن.

    جای روشی خالی نباشه عزیزم

    ReplyDelete
  3. ajab madere bahali! che robate jalebi sakhtan. dasteshoon dard nakone. albate ke oon hasood khanoom az in robat khoshesh nemiyad. bedone rooshi chikar kard?

    ReplyDelete
  4. کامران
    خوشحالم که تونستين کامنت بلاگر را باز کنین و اميدوارم از اين ببعد هم بتونين. ايميلتون رو هم گرفتم اما چون طولانی بود، نشد در کامنتی بگذارم.
    در مورد معجزه: من به معجزه معتقدم. فکر ميکنم که معجزه چيزی خارج از قوانين کاينات نيست. اما از بخشی از قوانين پيروی ميکنه که از ديد ما پنهانه.
    در مورد سختی زندگی در خارج ايران: زندگی در خارج از ايران برای يک مهاجر، بنظر من شامل دو قسمته. يکی خود مهاجرت و يکی فرم زندگی در کشور جديد. مهاجرت کار خيلی سختيه. البته بازهم برای هر کسی شکل و درجه ی اين سختی متفاوته ولی در هر حال هست و برای منی که نسل اول مهاجر در خانواده ام هستم هميشه خواهد بود. هر زمان به يک شکلی. برای يک مهاجر طول ميکشه تا زندگيش وارد روال عادی زندگی در جامعه ی جديد بشه.
    روال عادی زندگی هم در اينجا با ايران البته متفاوته. مشکلات خودش رو داره ولی مشکلاتش با ايران متفاوته. يکی از دوستان حرف خوبی ميزد. وقتی به کسی که در آستانه ی مهاجرت بود، گفته بود که خودش را برای سختی آماده کند، در جواب شنيده بود که، ما پوستمون در ايران کلفت شده. و اين دوست ما گفته بود "درسته. ولی در ايران قسمتهايی از پوستت بدنت کلفت ميشه، بعضی قسمتها نازک باقی مونده. اينجا که برسی، اون پوستهای نازکها رو هم کلفت ميکنه"
    در نهايت هم بنظر من رضايت چيزیه که از درون مياد نه بيرون و در هر جايی به همه ی امتيازات ميشه ناراضی بود و در جايی با همه ی اشکالات ميشه راضی بود. اصل هم در زندگی همان رضايته.
    موفق باشی

    ReplyDelete
  5. لاله
    مامان معلم نبودن ولی مثل مامان تو، به جدول حل کردن و درست کردن پازل و لگو علاقه دارن. شايد چون خياطی ميکردن اينطوره. نميدونم.ه

    جای روشی هم خيلی خالیه. انشالله فردا برميگرده.ه

    ReplyDelete
  6. افروز
    ديشب موشی بيتابی و يا بد قلقی نکرد. ولی چندين و چند بار پرسيد که روشی کجاست
    و ما گفتيم با مدرسه رفته مسافرت. فعلا که عکس العمل واضحی نشون نداده.ه
    البته صبح ميگفت من ميخوام برم مسافرت
    :)

    ReplyDelete
  7. deer omade, zood ham mikhad bere! hanooz hich nashode ba rooshi reghabat mikone? bego ghado ghavareye khodeto bebin baad ba rooshi hesadat kon. beboosesh ke delam barash kheyli tang shode.

    ReplyDelete