Wednesday, January 14, 2009

کُنتو پانتا

کُنتو پانتا عبارتيه که از تقريبا دوهفته پيش هر روز و روزی چند بار ميشنويم. کونگ فو پاندا، فيلميه که تقريبا از دو هقته پيش هر روز ميبينيم. کنتو پاندا، همون کونگ فو پاندا* است از زبان موشی. بابايی و روشی دو ماه پيش، سی دی اين فيلم رو گرفتن و ديدن و خوششون اومد. از دو هفته ی پيش کانال های فيلم نشونش ميدن. کانالهايی که مثل سينما يک فيلم رو مدام تکرار ميکنن. موشی از ديدنش خسته نميشه، يکجوری هم برای ما قوطی بگير و بنشون شده و موشی رو پای تلويزيون میخکوب ميکنه. بدليل اينکه بارها اين فيلم در خونه ی ما به نمايش گذاشته شد، بالاخره منهم تونستم يکبار کامل و چندين بار تکه تکه ببينيمش و خوشم اومد. ه
داستان پاندايی تپلی و خيلی معمولی، که به يک استاد کونگ فو تبديل شد. دست گذاشتن روی موضوع جدی کونگ فو و استفاده از کارتون و حيوونها برای شخصيتهای داستان، ترکيبی دوست داشتنی درست کرده بود و مفاهيمی بزرگ رو در قالب داستانی کارتونی ميگفت. لاک پشت، استادِ بزرگ بود و با روشن بيني و آرامش ژرفی به مسايل نگاه ميکرد که اين عمق رو به راحتی ميتونستی حس کنی. به جانشينش سفارش کرد که هميشه باور داشته باشه به کاری که ميکنه و اينکه از وجود خودشه که واقعيت بوجود مياد. بعد مُرد و به او فرصت داد که به تنهايی، از پاندا، يک جنگجو بسازه. مرگش يکی از زيباترين صحنه های فيلم بود. در شکوفه های هلو، پرواز کرد و ناپديد شد. سوپ مخصوصی که پدر پاندا ميپخت، مزه ی خاصی داشت، وقتی از موادش ميپرسيدند، ميگفت يک ماده ی اسرار آميز توش ميريزم و در نهايت معلوم شد، هيچ سری در ميان نيست. بزرگترين سوژه هم که انگيزه ی همه ماجراهای فيلم بود طومار اژدها** بود که فقط جنگجوی اژدها*** ميتونست صاحبش باشه و به او بيشترين قدرت رو ميداد. وقتی که دو رقيب اصلی، پاندا و ببر، بازش کردن، ديدن که فقط تصوير خودشون رو توش ميبينن. هيچ چيزی توش نوشته نشده بود. رمز موفقيت و قدرت فقط خودت و خودت هستی. ه
.
در اين دنيای یزرگ و وسيع امروز، عجيب نيست که کارتونی که مخاطبش بچه های همسن روشی هستند، حفايفی به اين بزرگی رو به نمايش بگذاره. البته موشی تا حالا مهمترين چيزی که ازش ياد گرفته (غير از اسمها) اينه که مثل پاندا که موقع بالا رفتن از پله های بلند معبد خسته شده بود و روی پله های، مدل کارتونی خودش رو ميکشيد، وقتی از پله ميخواد بره بالا، ميخوابه رو پله و چهار چنگولی خودش رو ميکشه بالا. صد البته لگد پرت کردن هم جز لاينفک کونگ فو هست، به کمالات دخترمون اضافه شده. ه
.
شعر تيتراژ آخر فيلم پر از الهام و ايده است. همه مون اين روزها زمزمه اش ميکنيم. حيفه حالا که بابايی متن کاملش رو پيدا کرده، اينجا نگذارمش.ه

Everybody is Kung Fu Fighting,
Your mind becomes fast as lightning,
Although the future is a little bit frightening,
It's the book of your life that you're writing.

You are natural,
Why is it so hard to see
Maybe it's just because
You keep on looking at me
The journey's a lonely one
So much more than we know
But sometimes you've got to go
Go on and be your own hero

Everybody is Kung Fu Fighting,
Your mind becomes fast as lightning,
Although the future is a little bit frightening,
It's the book of your life that you're writing.

You're a diamond in the rough,
a brilliant ball of clay.
You could be a work of art,
If you just go all the way.

Now what would it take to break,
I believe that you can bend.
Not only do you have to fight,
But you have gotta win.

Coz everybody is Kung Fu Fighting
Your mind becomes fast as lightning
Although the future is a little bit frightening
It's the book of your life that you're writing
Kung-Fu Panda *
Dragon Scroll **
Dragon Warrior ***

4 comments:

  1. bayad kartoone ghashangi bashe sheresho kheili doost dashtam.cheshmet roshan dokhtare golet bargashte chizai ke azsh minevisi mano ghose dar mikone ke agar dokhtar dar nasham chi'?
    farsi ro ham ke khoob minevise madrese mire?

    ReplyDelete
  2. این کارتون رو تبلیغش رو دیدم ولی هنوز جایی ندیدم که بخرم. بیشتر کارتونهای هالیوود خیلی قشنگند از نظر من. به نظر من اصلاً از فیلمهاشون هم گاهی قشنگترند و کلی حرف پشت سرشونه و هپی اند هم هستند. ممنون از معرفیش.
    نامۀ روشی و اردونامه روشی خانم باهوش هم خیلی جالب بود. من هم خیلی دوست داشتم تو اون اطاق با چهار تخت باشم و واکنش این دخترا رو نسبت به هم و به قانون ببینم

    ReplyDelete
  3. اولش ممنون كه به من سرزدي. دوم كه خيلي خيلي از آشناييتون خوشحالم.

    ReplyDelete
  4. دردانه جان
    دختری و پسری شون فرقی نميکنه، همشون دوست داشتنی هستند. روشی هم تا پارسال به مدرسه فارسی ميرفت ولی امسال ديگه نميره و فقط در خونه تشوِيقش ميکنيم که چيزهايی رو بنويسه مثل همين که در مورد اردو نوشت و همينطور کتاب بخونه.ه

    مامان فراز جان، يکجا در خبرها خوندم که کانال دو قراره پخشش کنه.

    آزاده جان
    منهم همينطور.

    ReplyDelete