Tuesday, January 20, 2009

فصلی جديد

يک آفريقايی آمريکايی داره رييس جمهور ميشه. در پشت صفحه ای که دارم تايپ ميکنم، گزارش تصويری زنده از واشنگتن پخش ميشه و گزارشگر از هيجان و غوغای مردم در اين روز ميگه. در گوشه ی ديگر صفحه اعدادی، شمارش معکوس شروع به کار رييس جمهور چهل و چهارم رو نشون ميدن. بچه ها در مدرسه ی روشی هم قراره در کتابخونه ی مدرسه اين مراسم رو ببينن. البته اجباری نيست. هرکس بخواد ميتونه در زنگ ناهار بره.ه
تمام ديروز و ديشب، اين حادثه در گوشه ای از ذهنم بود. و همش فکر کردم به ارواح تمام کسانی که برای برابری و آزادی سياهان در تمام اين سالها، کشته شدن. آيا امروز روحشون شاهد اين لحظه ی تاريخی هست که مردی از نژاد خودشون، رييس جمهور امريکا شده. ياد کتاب "ريشه ها" افتاده بودم که بارها خوندمش و داستان رنج و درد زندگی دونسل سياه پوست در بردگی بود. هيچ دستی از بيرون به سياهان کمک نکرد تا خودشون رو بالا بکشن. فقط تلاش ومبارزه ی خودشون و فضايی که به تدريج برای حرکت فراهم شد.ه
و مارتين لوترکينگ که اين روزها همه در موردش صحبت ميکنن. مردی که برای چنين روزی جنگيد و کشته شد ، به اين آرزو معتقد بود و امروز آرزويش برآورده شد و باز به اين ميانديشم که هر بذری که ما در اين خاک بکاريم، روزی جوانه خواهد داد، تنها صبر و شکيبايی ميخواهد، يقين و اميد. در اين جهان نيروی عظيمی برای رشد و بهبودی، برای بهتر شدن، برای ترميم هست. ايکاش که ما بدانيم.ه
اوباما و همسرش به کاخ سفيد برای ديداری با بوش و همسرش رقتن. در کنار هم که ايستاده بودن، فکر کردم که نه تنها اوباما، بلکه همسرش هم فصلی جديد در بانوان کاخ سفيد است. زنی با چهره ای کاملا افريقايی، بدون زيباييهای متداول. ه
هيجانزده ام و حس ميکنم دنيا حال در تغيير است. به واقع بينی، عطر و طعم خوش بينی را بيافزاييم و به آينده نگاه کنيم.ه

6 comments:

  1. اینکه دنیا در حال تعییره و ظاهراً تغییرش مثبته رو قبول دارم.
    بچه که بودیم یه فیملی بود که شبا نشون میداد به اسم سیاهپوستان آمریکا که فیلم مستندی از شکنجه های اونها بود. همینطور یک تئاتری هم بود به اسم ربرده رقصان کهاز تلویزیون نمایش داده میشدند. همیشه نا خودآـگاه با کلمۀ سیاه یاد اینها می افتادم

    ReplyDelete
  2. امروز انگاری هیچ کس کار نکرده! البته این طرف دنیا رو میگم. نمیدونم چرا راحت و پاکیزه همه رو تعطیل نکردن. تو که مشغول دیدن بودی. سایت منیرو روانی پور رو نگاه کردم, تو دفترشون همه مشغول تماشا کردن مراسم بودن. اینجا تو دفتر ما همه جمع شده بودن دور کامپیوتر من و علنا صندلی هاشونو گذاشته بودن کنار من و مشغول تماشا کردن بودیم. جالب اینه که از صبح تا ساعت 2 بعد از ظهر تلفن های شرکت ما یک دونه زنگ هم نزد(در حالت معمولی یک سره زنگ میزنن و اکثرا باید یکی رو رو هولد نگه داری تا جواب یکی دیگه رو بدی). خلاصه که روز هیجان انگیزی بود. من که مثل خلها یک سره گریه کردم از زور هیجان. من هم دایما یاد کتاب ریشه ها و کلبه عمو تام و بقیه کتاب ها و فیلم های مربوط به تاریخ سیاه پوستان بودم. یکی از همکاران هم جمله قشنگی گفت: به امید روزی که یک زن سیاه پوست در مسند قدرت باشه. اما من میگم به امید روزی که همه ملل بتونن با هم با صلح روی این زمین خاکی زندگی کنند.

    ReplyDelete
  3. وقتی‌ صدای محکمش رو میشنوم باور می‌کنم که شاید بتونه کاری بکنه، یا محرکی باشه برای آمریکای بی‌ حال. دنیای عجیبیه، نسل ما شاهد بزرگترین اتفاقت تاریخ بوده.

    ReplyDelete
  4. من هم امیدوارم این شروع یک دوران جدید باشد

    راستی، دستتون درد نکنه از ضبط کتاب اندیشه های ماندگار، چند روزی است گوش میکنم و عالی است. ممنون

    ReplyDelete
  5. به اميد فصلى نو در جهان،نشاندهنده اينه كه كار دنيا تحول است،متاسفانه در ايتاليا تحول منفى است

    ReplyDelete
  6. منم وقتي ديشب داشتم همين مراسم رو از بي بي سي تماشا ميكردم دقيقا" همين افكار از ذهنم گذشت.
    ايمان پيدا كردم كه بايد ايمان داشت به اينكه جريان مثبت هميشه برنده است هر چند ممكنه خيلي طول بكنه ولي در نهايت برنده است.

    ReplyDelete