Thursday, March 19, 2009

نو شدن

دوست دارم که قبل از سال تحويل همه ی کارها تموم شده باشه. خونه مرتب و تميز، حسابی تکون داده شده، پرده ها شسته، شيشه تميز، همه ی لباسها مرتب، لاله و سنبل و هفت سين سفره، عيدی ها همه کادوپيچ شده و خلاصه کامل و تموم با سال کهنه خداحافظی کنم و قدم به سال نو بگذارم. ه
امسال اما اينجا نشسته ام در حالی که اتفاقات بالا يا اصلا نيفتاده يا تمام نشده و کمتر از بيست و چهار ساعت به سال تحويل مونده. سال داره نو ميشه در حاليکه پروژه ی بزرگی رو بايد تا آخر مارچ تحويل بديم و کارزيادی در پيشه. ه
وقتی از سفر برگشتيم ديدم جوانه ی سبزه هام خشک شده. يک شب تا صبح اين موضوع رو مثل يک بقچه ی دلخوری گوشه ای نگهش داشتم و اصلا بهش فکر نکردم، چون وقت و انرژی براش نداشتم. ديروز يواش يواش درش رو باز کردم. ماش ها خشک خشک بودند. عدسها بهتر بودند. يکيش رو گاز زدم و ديدم دونه ی عدس خشکه ولی جوانه های هنوز کمی شادابی دارند. ميخواستم در خاک بکارمشون يا بعبارتی دفن شون کنم. راستی دفن کردن آدم ها مثل کاشتن نيست؟ برای اولين بار اين موضوع به فکرم رسيد. بعد بابايی پيشنهاد کرد که بپزمشون. اينو هم دوست داشتم. نميخواستم ارتباطم با سبزه ها با خشک شدن و دور ريخته شدنشون تموم بشه. وقتی ميريختمشون در قابلمه ديدم عدسهای زير هنوز انگار تازه اند. ه
امروز يک سبزه ی آماده ميخرم. يک بشقاب ازعدسهای تازه درست کردم. بقيه ی عدسها و ماش ها رو ديشب خورديم و خيلی هم خوشمزه بودند. دوباره ماش خيس کردم. چه اشکال داره، خيس کردن سبزه يک روز قبل از عيد؟ در سفرچند بار به روشی گفتم که اگه در سخت بگيری بهت خوش نميگذره. چند بار او همين جمله رو به خودم يادآوری کرد. سفر يعنی تغيير. شهر، کشور،محيط، آدمها، برنامه روزانه، خورد و خوراک، همه عوض ميشه. بچه بد خواب ميشه، خسته ميشه، گاهی برنامه ريزی که کردی جور در نمياد، بايد در لحظه عوضش کنی، هتلی که رزرو کردی خوب نيست و مجبوری بگردی دنبال يکی ديگه خلاصه بايد با هر تغييری خودت رو تطبيق بدی. زندگی هم يک سفره. سفری که شايد چون آخرش معلوم نيست، يادمون ميره که سفره. پس سخت نبايد گرفت. دوباره دل بستم به ماش های در آب ريخته ام که دارن باد ميکنن و آماده ميشن که پوستشون رو بترکونن و نگاه ميکنم و آب ميدم به عدسهايی که از بی آبی نمرده بودن و اميد مي دم به اينکه زنده بودنشون رو به ياد بيارن و دوباره رشد کنن. در مغازه هم سبزه ای هست که رشد کرده و منتظره تا من انتخابش کنم.ه
با تمام ناتمامی ها، سرحال و شادم. الان با رييسم تماس گرفتم و ازش خواستم که يک روز بيشتر مرخصی بگيرم. قبول کرد. برای همين با آرامش آخرين پست سال رو نوشتم. بعد از تمام شدنش هم ميرم بسوی تمام کردن ناتمام ها. هر چقدر هم که انجام بدم، خوبه. بهار مثل هميشه مياد و با دستهای جادوييش، رنگ زندگی رو عوض ميکنه و ما مثل هميشه با شادمانی آمدنش رو شکر ميکنيم و جشن ميگيريم. امروز بيشتر از قبل به خانواده ام، به دوستانم، به آدم ها، به زندگی و خداوند، که همه اينها باهم و بيشتر از اونه، عشق مي ورزم و ازش بخاطر بودنم سپاسگزارم. برای همه تون، سالی با نشاط و شادمانی آرزو ميکنم. دوستتان دارم.ه

پ ن: از سفر نيويورک خيلی برای گفتن دارم که بعدا خواهم نوشت. ه

5 comments:

  1. خوش اومدی خانووم، رسیدن به خیر.
    منتظریم تا از نیو یورک برامون بنویسی
    سال نو مبارک عزیزم

    ReplyDelete
  2. عید شما هم مبارک. امیدوارم که سالی همراه با سلامتی و شادی داشته باشید.ه

    ReplyDelete
  3. sale no shoma va mooshoo roshio babaishoon am mobarak

    ReplyDelete
  4. عیدتون مبارک. سال خوبی در پیش داشته باشین

    ReplyDelete
  5. سال نو مبارک،سال خوبی برای تو و خانوادهات آرزومندم مهم یمن سبزه است یا ماش خیس شده یا سبزه قد کشیده

    ReplyDelete