Monday, September 28, 2009

روز خاکستری

دوشنبه ها با وجود اينکه سرحال و به اصطلاح فِرِش* می آم سر کار، تا شروع کنم، حداقل نصف روز طول می کشه تا مغزم و فکرم با هفته ی جدید و شروع کار تطبیق پیدا میکنه، موتورم گرم بشه و کار راه بیافته. شونه هام سبک هستند ولی کله ام گیج و ویجه تا بالاخره راهش رو پیدا میکنه.ه
حالا، وقتی کاری باید تا آخر هفته ی پیش تموم می شده و نشده و تو هرروزهفته ی روش کار کردی با امید تموم شدنش و آخر روز تست کردی و دیدی هنوز اشکال هست. وقتی سنگینی کار نیمه تموم و انتظار عده ای برای به نتیجه رسیدنش، همه ی روز و شبِ شنبه و یکشبه، روی گرده ات باشه. هرچقدر هم شنبه و یکشنبه بهت خوش گذشته باشه (که گذشته) سرحال و پرانرژی، نیستی که نیستی. یک روزی مثل امروز، کله ام گیج و ویج نیست. می دونم چکار باید بکنم ولی شونه هام سنگینه. سنگینی ای که به دستها و پشتم هم می رسه.ه

.

از آسمون هم که سيل می آد و یک روز خاکستری و پرباد و خیس (به قول موشی، هیس)در پیش داریم.ه

fresh *

4 comments:

  1. آخ امان از این کارهای تمام نشده و فکرش که همیشه با آدم هست.

    ReplyDelete
  2. امیدوارم که زودی دوباره شونه هات سبک شن. من کلی توی روزهای هیس انرژی مضاعف دارم

    ReplyDelete
  3. سلام
    هر چی فکر تجسم میکنم کار شما چییه ....وقتی اون تجسم تو ذهنم شکل گرفته یه پست دیگه میدین در مورد کارتون که میفهمم اون تجسم غلطه....ولی چه کاری میکشن اونجا از آدمها...اینجا که.....ه
    هرچند اینکه اونجا از آدمها کار میکشن کلا خوبه ولی فکر نمیکنین شما زیاد با کارتون درگیرین.....پیشتر پستایی که در مورد خودتون هست توش اسمی از کار هست..تو وبلاگهایی ایرانیا بعیده بشه اینقدر حرف زدن از شغلشون پیدا کرد...و این که شما زیاد میگین نشونه احساس مسئولین شما و امثال شماست اونجا..خوب یا بد تاثیر این مشغله ذهنی رو زندگی رو نمیدونم....:)
    این یه نکتهی نهفته تو این پست شما بود دیگه...واسه درس گرفتن...:)
    آدما میتونین از همه چیز درس بگیرن پس نتیجه میگیریم که:تا کارمندای ایران کارشون رو جدی نگیرن ایران کانادا نمیشه
    فعلا:)
    (آپم)

    ReplyDelete
  4. به خلیل
    ممنونم از نطراتی که در اینجا میگذاری. من در رشته کامپیوتر درس خوندم و در همان زمینه هم کار میکنم. در کانادا وقتی در شرکت خصوصی کار کنی، کار خیلی جدیه و تو تا موقعی از شرکت پول میگیری که کار کنی و مفید باشی. امنیت شغلی هم وجود نداره و نه سن، نه سابقه کار هیچکدام احساس اطمینان به آدم نمیدن. به همین دلیل همه سعی میکنن که خوب کار کنن. در مشاغل دولتی اما این فشار کار نیست و امنیت شغلی خیلی بیشتری وجود داره. بهمین دلیل هم کارهای دولتی زیاد طول میکشه و کارمندان دولت در اینجا به کار نکردن معروفند.ه
    خوب در ایران هم کم و بیش همینطور بود .در ایران مردم وقتی در یک سازمان دولتی رسمی می شدن، دیگه خطری برای از دست دادن کارشون احساس نمیکردن ولی در شرکتهای خصوصی که باید کار میکردن تا پول در بیارن، کار جدیتر بود.ه
    بنظر من تفاوت اصلی بین اینجا و ایران اینه که در ایران بیشتر فعالیتها و پروژه ها و منابع در دست سیستم دولتی بود و بهمین دلیل کارها خوب پیش نمیرفت. اما در اینجا سیستم باز است و بیشتر فعالیتها و پروژه ها در اختیار بخش خصوصی ست.ه

    ReplyDelete