Friday, February 5, 2010

شیرِ گرم

چند روزه که سرفه می کنه. از راه رسیده. ه
میگه: میشه بستنی بخورم؟
نگاهش می کنم و میگم: بستنی برای سرفه ات بد نیست؟
خودش رو می زنه به اون راه و میگه: نه. چرا بَده؟ بستنی که چیزِ بدی نداره. شیره.ه
میگم: بَده، چون سرده. برای سرفه ات باید نوشیدنی گرم بخوری تا سینه ات گرم باشه.ه
میگه: خوب توی دهنم نگهش می دارم تا آب بشه و گرم بشه. میشه شیرِ گرم. بعد قورتش می دم. ه
...
میگم: فکر خوبیه. برو بخور.ه

پ ن: معلومه کی اینها رو گفته دیگه؟ روشی خانوم.ه

6 comments:

  1. چقدر لذت بردم از اين كه وقتي توجيهش اين قدر منطقي بوده اجازه پيدا كرده كه بستني رو بخوره ... اون بستني شايد سرفه اش رو تشديد كنه اما قطعا پاداش خوبيه براي دختر باهوشي كه براي رسيدن به خواسته هاش خوب فكر مي كنه ... راستي ، پست قبل رو خيلي دوست داشتم ... چقدر خوشحالم كه يه نفرديگه هم مثل من فكر مي كنه ارزش اون لبخند خيلي بيش از اون وقتيه كه در اثر تعجيل مي توني به دستش بياري :)

    ReplyDelete
  2. یه مرد امیدوارFebruary 7, 2010 at 1:51 AM

    این روحیه شیطون زودتر باعث خوب شدن می‌شه
    من هم پست پایین رو دوست داشتم.

    ReplyDelete
  3. ما شا ا... به این حاضر الذهنی. :)

    ReplyDelete
  4. من با نظر مامان نورا کاملا موافقم. درباره هردو پست

    ReplyDelete
  5. جالبه دقیقا" یه بار شازده کوچولو یه همچین توجیهی رو برای من آورد . منم یه بار برای پدرم همین توجیه رو کردم. البته پدرم اجازه ندادن من بستنی بخورم.

    ReplyDelete
  6. مریم-مامان آواFebruary 8, 2010 at 1:04 AM

    عجب هوشی داره این دختر ...بهتر بگم دخترهات چقدر باهوشند

    ReplyDelete