Thursday, February 24, 2011

زمستان*‏

‏"سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدارِ یاران را
که سرما سخت سوزان است ..."*‏
.
این روز ها وبلاگ هایی که می خوانم و وبلاگی که می نویسم، اینطور شده. سوت و کوره. پُست های جدیدی نیست و اگر هست، چندان کامنتی نیست. نوشته ها هم اونقدر به دلِ آدم نمی شینه بس که نویسنده هم لابد دل و دماغ نداشته.‏
.
وصد البته زمستان هم هست. اونهم زمستان امسال با هوایی متغیر، که روزی گرم است و روزی سرد. روزِ سرد برف میاد یکعالمه و آماده باش برای طوفانِ برفی داریم. روز گرم، کوهِ برف ها آب میشن وآماده باش برای سیل داریم. سنجاب های بیچاره، دو روز میان بیرون و فکر میکنن بهار داره میاد، دوباره سرد میشه، میرن توی لونه هاشون. روشی میگفت که آب و هوای زمین مثل آدمِ مریض شده که تب و لرز داره و بدن برای بهبود حال خودش و تنظیم دما، مکرر، سرد میشه و می لرزه و داغ می شه و تب می کنه.این روزها خیلی فکر می کنم که زندگی در کره ی زمین داره به پایانِ خودش نزدیک میشه. شاید بخاطر انقراض مجددِ دایناسورها باشه. شاید هم از عوارض افسردگیِ شایع در ماه فوریه باشه.‏



* مهدی اخوان ثالث



No comments:

Post a Comment