دارم با روشی حرف می زنم. بحث می کنم. ناراضیم از رفتاری و
در موردش من میگم و اونهم جواب میده. جدله بیشتر تا گفتگو. من از او ناراضیم و او
هم از ناراضی بودن من ناراضیه. وقتی با هم در موردی بحث میکنیم، بر و بر توی چشم های
من زل میزنه و جدای از موضوع بحث، مثل یک منتقد، همه ی سیستم فکری من رو زیر سوال
می بره. منتظره که یک لحظه بلغزم تا شمشیرش رو بکشه و بزنه به نقطه ی ضعفم. حریف
قدریه.
داشتم میگفتم: "من نمیخوام تو رو با فلانی مقایسه کنم
ولی"
حرفم رو برید و نگذاشت که ادامه بدم و بگم -ببین اون چقدر
حواسش به کارهای خودش هست-
گفت "پس نکن."
من ساکت شدم. مجالی به فکر دادم. مقایسه نکردم. بعد چند نفس
و تامل، ادامه دادم. بدون مقایسه.