Friday, September 12, 2008

تصحيح و پوزش

ديشب تحقيقات دقيقتری حول و حوش خبر فوتی که شنيده بوديم کردم و متوجه شدم که اون زوج نبودن که کشته شدن و جوون ديگری از اون خانواده بوده. نميشه گفت خوشحال شدم چون اونکه فوت کرده هم جوان بيست و دوساله ای بود، ولی حداقل ميدونم که هنوز يک کوچولوی ديگه زير سايه ی پدر و مادرش در آرامش زندگی ميکنه و هنوز فرصت برای بودن برای اون خانواده هست. ه

در تمام اون زمانهايی که در مورد اون خبر فکر ميکردم، اين شعر معروف توی ذهنم بود که
بيا تا قدر يکديگر بدانيم ------ که تا ناگه ز يکديگر نمانيم
...
چو بر خاکم بخواهی بوسه دادن ------رخم را بوسه ده، اکنون همانيم

3 comments:

  1. خانمم! اخبار رو درست پخش کن. اگر تو صدا و سیما کار میکردی که تا حالا صددفعه بیرونت کرده بودن. حالا بهشون زنگ زدی یا هنوز چهار پنج سال دیگر لازمه تا تو قدر یکدیگر بدانی؟ [خنده]

    ReplyDelete
  2. افروز جان جان
    منکه در اينجا اخبار نميدم. من از حال خودم مينويسم.
    :)
    سعی ميکنم ديگه پيداشون کنم و ازشون خبر بگيرم.

    ReplyDelete
  3. خوب خدا رو شکر. هر چند که خیلی هم خدا رو شکر گفتن نداره. یه بچه بی مادر نموند ولی یه مادر داغداره جوون بیست و دو ساله اش شد.

    ReplyDelete