Thursday, November 20, 2008

تولد اميلی

امروز صبح داشتم برنامه ی دسامبر رو روی تقويم چک ميکردم و چشمم به تولد اميلی، دوست روشی، افتاد و همون احساس خوبی که بار اول از ديدن دعوتش پيدا کردم، بهم دست داد.ه
اميلی تقريبا صميمی ترين دوست روشی است. يک دختر چشم بادومی که توسط يک خانوم کانادايی به فرزندی قبول شده. با امکانات خوب بزرگش کردن، دختر با استعداد و باهوشيه و معلومه که چطور چشم و چراغ خونشونه. اميلی هم مثل روشی عاشق حيواناته. او ميخواد در آينده پزشک حيوانات بشه و روشی ميخواد در موردشون تحقيق کنه.ه
برنامه ی تولدش امسال با همه تولدهای معمول اينجا فرق ميکنه. تولد ها معولا در جايی، خونه يا بيرون برگزار ميشه. بچه ها جمع ميشن و بازی ميکنن و بعد هم شام و کيک. مهمونها کادو ميارن و صاحب تولد به تک تک بچه ها هديه ای برای تشکر ميده.ه
برای تولد اميلی، مامانش بچه ها رو ميبره برای ديدن يک نمايشنامه در جنوب شهر. بچه ها همه در ايستگاه مترو جمع ميشن و از اونجا با مترو ميرن بطرف پايين. حالا فکر کنين چقدر اينکار برای بچه ها هيجان انگيزه و البته برای مامانش مشکل. (حتما کمی که به تاريخ تولد نزديکتر بشيم ازش ميپرسم که آيا به داوطلب برای جمع کردن بچه ها احتياچ داره يا نه) بعد از نمايش هم به همين ترتيب برميگردن به خونشون و کيک و شام ميخورن.ه
وجه تمايز ديگر اين تولد اينه که گفتن نه کسی کادو بياره و نه به کسی کادو داده ميشه. از مهمونها خواسته شده هزينه ی خريد کادو رو يا به انجمن حمايت از کودکان مريض و يا به انجمن حمايت از حيات وحش بدن و خودشون هم همينکار رو با هزينه ی خريد هديه ی تشکر ميکنن.ه
چقدر برام جالبه که يک دختر دهساله که حتما گرفتن هديه براش خيلی دلچسبه ( برای منِ آدم بزرگش هم هست) از اين لذت برای کمک به ديگران بگذره. و از طرف ديگه مامانش، که چنين فضايی رو مديريت ميکنه، چقدر برام قابل احترامه. زنی که اگر در خيابون ببينيش، هيچ چيز قابل توجه و جذب کننده ای نداره و حتی بدليل صورت جدی ای که داره، ممکنه کمی هم دافعه داشته باشه. ولی در پشت اين چهره ی نچسب، قلب مادری مهربان و قوی که بهترين شرايط رو، برای رشد دختری که فرزند خودش نيست و هم نژاد خودش هم نيست فراهم کرده. دختری که شاد و پرانرژيه و زندگی رو دوست داره و خودش به دوستانش گفته که به فرزندی قبول شده.ه
اينجور وقتها ياد حرف وين داير ميافتم که ميگه، هيچوقت به اخباری که حاکی از خرابی دنيا و بدی آدمهاست گوش ندين و بدونين که در برابر هر آدمی که بدی ميکنه، صدها و شايد هزاران انسان در اطراف دنيا هستند که عشق و مهربانی را نثار ديگران ميکنند. اما اين آدمها معمولا گمنامند. مامان اميلی هم يکی از اونهاست.ه

پ ن
مامان اميلی مجرده و با مادرش زندگی ميکنه. فکر کردم لازمه اينو بگم تا اين سوال پيش نياد که چرا اسمی از بابای اميلی نياوردم.ه
حالا ما يک مشکل کوچکی که برای اين تولد داريم، اينه که ما ميخواهيم به انجمن حمايت از کودکان مريض کمک کنيم و روشی ميخواد که ما به انجمن حمايت از حيات وحش کمک کنيم. ما ميگيم يک بچه ی آدم مهمتر از يک توله ی گرگه و او ميگه هيچ فرقی در طبيعت بين اين دوتا نيست. ما ميگيم .... او ميگه ....ه

10 comments:

  1. راستش نمی دونم این موضوعی رو که می خوام بگم توی تلوزیون دیدی یا نه. یه تبلیغ هست واسه کمک به حیوانات مریض. توش حیواناتی رو که پا و یا دست و....ندارند رو نشون میده و دقیقا مثل تبلیغ هایی که واسه بچه آفریقایی ها و یا بچه های مریض دیگه میکنه، واسه این هم آهنگ غمگین می گذاره و در مورد اینکه کمک مردم چقدر می تونه به حیوانات کمک کنه حرف میزنه. اولین باری که این تبلیغ رو دیدم شروع کردم به گفتن اینکه ببین تورو خدا چقدر دلشون خوشه. این همه آدم و بچه گرسنه تو دنیا هست، اونوقت اینا دارن واسه سگ و گربه تبلیغ می کنند. وسط حرفم یهویی انگار به خودم آمدم. دیدم چرا نه، اونها هم موجود بی پناه خدا هستند. اونها هم به حمایت احتیاج دارند. اگه قرار باشه که فقط به فکر بچه ها بود و واسه بچه ها مایه گذاشت، پس سهم ایناچی میشه. اینارو گفتم که بگم، اینهمه آدم دارند به آدمها کمک می کنند، بگذار که روشی تو هم قسمتی از سهم آدمهارو به حیوانات بپردازه.

    ReplyDelete
  2. اين قسمت رو برای خنده گفتم. احتمالا همون کاری رو بکنيم که او بخواد.خود اميلی هم که کادو برای اونه، از اين انتخاب بيشتر خوشش مياد.ه
    در ضمن ميدونی در اثر صحبتهای روشی، بتريج، احساس منهم نسبت به حيوانات عوض شده و جور ديگری بهشون نگاه ميکنم. برام ملموس تر شدن و بيشتر از قبل بهشون احساس نزديکی ميکنم.ه

    ReplyDelete
  3. راستش بعد از دیدن ماجرای دیروز در قطار، واقعا شنیدن تولد امیلی و نوع نگاه مادرش برام مفید بود. ه

    از نظر رتبه وجودی، خب یک بچه آدم مهم تر از یک توله سگ هست، حالا هم که ما امکاناتمون محدود است، و نمی توانیم به همه موجودات کمک کنیم پس عاقلانه تر است که به انسان کمک کنیم. روشی چی می گه؟ دوست دارم بدونم

    می شه به هر دو در یک حد متعارف کمک کرد. گرچه با استدلال من زیاد عاقلانه نیست!ه

    ReplyDelete
  4. hich khosham nayamad ke bekhahid dar kadoye tavalode doste roshi khanom dekhalat konid. zood be harfe khanoom khanoom ha goosh konid ya saro karetoon ba khanevadeye ma miyofte. midooni ke rooshi va mooshi koli tarafdar to khooneye ma daran. bishtar az in ham asabanimoon nakon.

    ReplyDelete
  5. جالب ترین بخش قضیه برای من برخورد این مادر و دختر با مسئله به فرزندی قبول کردن امیلیِ به نظرم میاد چقدر به شخصیتش احترام گذاشتن که اجازه دادن اونم بدونه شخص دیگه ای اونرو به دنیا آورده .میدونی چیه به نظر من این اختلاف های فرهنگی رو نمیشه اینجا نادیده گرفت.تو ایران نظیر این چیزها رو داریم و خونواده ها از ترس اینکه مبادا دوستای بچه شون اونا مسخره کنن (اصلا هیچ وقت نفهمیدم قسمت خندا دار و مسخره این قضیه کجاست)و البته با توجه به اینکه سوژه جالبی هم برای مهمونی ها و دوره های زنونه هست موضوع رو پنهون میکنن یا حتی من دیدم میرن شهرهای غریب که هیچ کس ازشون خبری نداشته باشه و همیشه از این ترس داشته باشن که مبادا بچه بفهمه.

    ReplyDelete
  6. ه جان
    شايد از روشی بخوام که خودش در اين مورد بنويسه.ه

    اقروز جان
    همون بالا نوشتم که اين پ ن برای خنده بود. همون کاری رو که خودش بخواد ميکنيم.ه

    لاله جان
    چه عجب تو حداقل به نکات ديگه ی اين پست توجه کردی. بقيه ی دوستان که همگی کامنتشون در مورد پ ن بود.ه
    (:(برای خنده)
    البته تفاوت ظاهری اين مادر و دختر تفريبا آدم رو مشکوک ميکرد که مادر و قرزند واقعی نباشن و من يکبار با احتياط از روشی پرسيدم که مامان اميلی چقدر با خودش فرق ميکنه. و بايد حدس بزنی چه شاخی در آوردم وقتی گفت آخه اون مامان واقعيش نيست و اونو به قرزندی قبول کرده. و وقتی ازش پرسيدم تو از کجا ميدونی و گفت خودش گفته
    ديگه وافعا يکه خوردم. با اون سابقه ذهنی که ما داريم و تو تعريف کردی، خيلی عجيبه.

    ReplyDelete
  7. راستش این قسمت مطلب برای من اصلا عجیب نبود. حالا یا به خاطر اینه که اینجا آدم اینجور خانواده هارو زیاد میبینه یا بخاطر این که من سرکارم زیاد میبینمشون ویا هردوشود.

    ReplyDelete
  8. راجع به مامان امیلی یاد این شعر افتادم که
    صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
    ای برادر سیرت زیبا بیار

    ReplyDelete
  9. salam,
    az edareh minevisam va farsinegar nadarm.
    khoshabehalet ke dokhtaret yek hamkelasi aghel dared(yek madare aghel va hasas)
    man in ruzha delam kheili az dast in bachaha va madrha gherefteh ast.
    shadidan fekram mashghule in ast ke che rahi pish beghiram.
    dar morede kado dokhtaret ra rahat beghozar ,kadoye dustesh ast begozar motabeghe meilesh bashad,har che bishtar esrar koni bishtar hasas mishavad mohem in ast ke in bachaha ba in harekat in khanoom az in donyaye masrafi birun biiaiand va be digharn fekr konnand ya gorgh ya adam!
    baraye man ham ajib nist ke bache bedanad ke male anha nist inja kolli adam mishnasam intori vali iran yek hamsaye dashtim ke baad az be farzandi ghabul kardan pesaresh khuna ra avaz kard va address be hich kas nadad,az tarse harfe mardom!

    ReplyDelete
  10. Tavalod e Emili Mobarak, Kaash hameye bachehaye donya khoshbakht bashan, kaash jang o bimari o gorosnegi ounharo az khoonevadashoon joda nakone, Va agar kard kasi mesle madar Emili peyda beshe ke beheshoon eshgho omid bede.

    ReplyDelete