Wednesday, December 10, 2008

موشیِ بدون تعارف

از شرکت زنگ زدم خونه که حال و سراغی بگيرم. موشی داره گريه ميکنه که چرا برنامه ی بچه ها تموم شده. به مامان گفتم که گوشی رو بهش بدن تا باهاش حرف بزنم. اومده گوشی رو گرفته ولی حرف نميزنه. سلام ميکنم و ميگم "با مامانی حرف بزن" ميگه "حرف نميزنم" مي پرسم "چرا؟" ميگه " برا اِکه ميخوام گريه کنم." (برا اِکه يعنی برای اينکه)ه

موشی و همه ی بچه های ديگه با خواسته ها و احساسات خودشون کاملا رو راست هستن. خصوصيتی که ما آدم بزرگها بدليل تعليم و تربيتی که شديم، تلاش ميکنيم تا بدست بياريم. با روشی، در سن مشابه که بود، زياد ور ميرفتم و ميخواستم مثلا کاری کرده باشم. موشی رو ميدونم که بيشتر رها ميکنم تا همونی باشه که هست و اگه ميخواد گريه کنه، مامان پای درد و دلش ميشينه ولی نميگه گريه نکن. البته به روشی هم ديگه نميگه. اما او به هر حال در بخشی از عمرش، گريه اش که گرفته، شنيده که "گريه نکن. چيزی نشده که." برای همين نه به راحتی موشی، گريه ميکنه و نه جيغ ميکشه. و وقتی که موشی ديگه کفرش رو در مياره و امانش رو ميبره، فقط با صدای بلند ميگه : "موشی نکن." و اگه با اين اعتراض مشکل حل نشه، که هيچوقت نميشه، دست به دامن من ميشه و ميگه "مامان بيا اين موشی رو ببر." موشی اما به محض نارضايتی از چيزی، صداش رو ميبره بالا و بدون تعارف داد خودش رو مي ستانه.ه
.
اينهم دوتا داستان ديگه از حد و مرزهای کاملا مشخص موشی خانوم ما که برای همه رعايت ميشه. حتی شما !ا

پريشب که صدام کرده و رفتم پيشش، ميخواست که دستم رو بگيره و بهم نزديک بشه. هميشه وقتی صدا ميکنه ميرم و ميشينم پای تختش. اونشب که يخ کرده بودم و اوهم خوابش سنگين نميشد و چند بار رفتم و اومدم، بار آخر ديگه رفتم کنارش روی تخت و زير پتوش دراز کشيدم. همونطور که پشتش به من بود گفت "شما برو پايين روی زمين بشين"ه
هيچ خوشش نمياد کسی روی تختش بشينه يا بره. يک روز هم به مامان که روی تختش نشسته بوده، گفته "مادر اينجا نشين. برو روی بالش روی زمين بشين"ه

داره با باباييش بازی ميکنه و بابايی قلش ميده. خوشش نمياد و پا ميشه به بابايی ميگه "اين کاری که کردی اصلا کار خوبی نيستا" فعل آخر جملاتی که ديگران رو مخاطب قرار ميده، معمولا با "ا" تموم ميشه برای تاکيد بيشتر.ه

دو چيز دوست داشتنی در حرف زدن موشی بوجود اومده که ما ازش نخواستيم و هر بار که ميشنوم کيف ميکنم. يکی اينکه به همه ميگه "شما" و ديگه اينکه به روشی ميگه "اَ یَ زون" که البته يعنی "اَ یَ جون" و يعنی " روشی جون"
وقتی که ميگه "اَ یَ زون، ميشه بيام توی اُتاگِ شما؟" من دلم ضعف ميره براش و ميخوام سر تا پاش رو ببوسم. ه
(اتاگ هم همون اتاق است)

5 comments:

  1. bishtare vaghtha bachehaye dovom shooloogh taro por sharo shoor tarand .mamnoon ke hamishe miai o sar mmizani man inghadr bi marefat nistam ke pasokhe mohabathat ro nadam ha inrooza saram kheili shoolooghe va internetam dial up!

    ReplyDelete
  2. هميشه شاد باشي با اين دخملاي نازو شيرين.

    ReplyDelete
  3. خیلی از تفاوت های موشی و روشی جدای از تغیر روش چشمگیر تو توی تربیت، از بچه اول و دوم بودنشون. اینو گفتم که خیلی به این فکر نکنی که اگه روشت رو در مورد روشی عوض می کردی اونم دقیقا مثل موشی میشد.

    ReplyDelete
  4. ای زون چقدر بانمکه این موش موشی شما.
    راست میگی هربار اومدیم احساساتمون رو بگیم گفتن زشته. گریه نکن زشته. داد نزن زشته. من خیلی از رفتارهای الانم برمیگرده به دوران کودکیم.
    در مورد شیرپسته هم توی کامنت دونی خودم برات توضیح دادم که اینجا زیاد جا اشغال نشه.

    ReplyDelete