Monday, September 13, 2010

موشیانه

میخوام موشی رو تشویق کنم که با مامان جون بره حموم. میگم "وقتی بی بی بودی و مامان جون پیش ما بود، یا من میبردمت حموم یا مامان جون." صداش رو ریز و لوس میکنه و میگه "میگه حالا که بزرگ شدم، شَوَت* با تو می خوام برم حموم. آخه تو وارمِست**، گرمِست*** مامانِ دنیایی." ‏

.
مامان جون میگه "پس بیا بجای اون وقتها که شستمت، تو منو بشور." پرده ی حموم رو کنار زده و کمی سبک سنگین کرده و بعد با همون صدای ریز و لوس کرده میگه "نه مامان جون. اگه بیام تو رو بشورم که خودم خراب میشم." ‏

.

من شدم گاو. موشی پشتم سوار شده و دور اتاق می چرخیم. بقول خودش می چرهیم. میگه "مامان پریسا" میگم "جانم" میگه " تو نباید بگی جانم. باید بگی ماااووو"‏. جالبه که گاو شدم ولی هنوز مامانم.‏



این "شَوَت"، "فقط" است در راهِ "فقط" شدن. تا چند وقت پیش "شَفَت" بود. *
Warmet **
گرمترین ***

5 comments:

  1. مريم-مامان آواSeptember 13, 2010 at 10:52 AM

    حالم خوش نبود كلي خنديدم خصوصا گرمست

    ReplyDelete
  2. مریم جون، این پست رو در جمعه نوشته بودم و اسکجول کرده بودم برای امروز. خودم هم امروز سرحال نیستم. بعد از کامنتت، منهم پست رو خوندم و خندیدم. یعنی لبخندی زدم. اینهم از فواید پست هوا کردن از قبل.‏
    :)

    ReplyDelete
  3. gav ke hichi, khar ham beshim baz ham maman hastim. be ghole shahre-ghese: vaghti adam khar nabashe, dige maman (oonja migoft shohar) nemishe!

    ReplyDelete
  4. زرافه خوش لباسSeptember 14, 2010 at 4:55 AM

    عاشق اين بي ربطي هام. شوت چه ربطي داره به "فقط"....:)

    ReplyDelete