Friday, April 8, 2011

چشم انتظارِ بهار

درست چهار ماه پیش بود که در باره اش نوشتم. آخرین رُزی که در عین سرما، گل داد. مانده بودم که چقدر تاب خواهد آورد با باد و سرما و گلبرگ ها را نگه می دارد. نگهشان داشت. گلبرگ ها خشک شدند ولی جدا نشدند.  در نگاه اول چیزی از زیبایی در این گلِ خشکیده نیست. ولی برای منی که چهار ماه، هر روز صبح نگاهش کردم تا ببینم هنوز هست یا نه، همین بودنش، دنیایی زیباییست.  


راستی لاله های امسال سر از خاک درآورده اند. شوق دیدنشان هم.

1 comment:

  1. پریشب که با شوهرم در حیاط ایستاده بودیم از بین شاخ و برگهای تازه دو سه تا غنچه خشک را نشان داد و گفت اینها همه زمستان را اینجا بودند. مثل گل شما. آدم انگار باهاشون دوست می شه

    ReplyDelete