Wednesday, September 17, 2008

با دست و صورت نشسته

اشتباهی ساعت موبايل رو خاموش کرده بودم و صبح خواب موندم. وقتی پاشدم، دقيقا چهل و پنج دقيقه دير بود برای همين بر خلاف هميشه، بدون صورت شستن و نفسی عميق کشيدن شروع کردم. نميدونم اين چهل و پنج دقيقه چقدر اثر داشته که اينقدر خواب آلودم و هنوز فکر ميکنم صورتم رو نشستم.ه
****
توی اين هير و وير دير شدن و بدو بدو، موشی که بيدار شده، اومده نشسته توی بغلم و داره دل ميده و قلوه ميگيره. که خوب نميشه ازش گذشت. يک کمی خودم رو ولو کردم روز زمين و باهاش مشغول بازی شدم. ميگه " مامانی، ميي شِکت؟ " (مامانی ميری شرکت؟) گفتم بعله. يقه ی ژاکتم رو گرفته و هی ميکشه و ميگه نه، نه. من فکر ميکردم که ميگه منظورش اينه که نرو شرکت. و هی توضيح ميدم که بايد برم و اينجور و اونجور. بالاخره دست به سرش ميکنم و ميدوم بطرف دستشويی که با دستشويی برای بيرون رفتن از خونه خداحافظی کنم. مياد پشت در دستشويی و هی ميزنه به در و ميگه "مامانی! اينه! اينه!" بالاخره درو باز ميکنم و ميبينم که يک ژاکت ديگه دستش و ميگه "اينه". ميفهمم که منظورش اينه که اين ژاکت رو بپوش. منهم اونو تنم ميکنم و موشی هم با خوشحالی ميره دنبال کارش.ه
****
ديروز عصر که با روشی در کتابخانه بوديم و درس ميخونديم، مامان يکی از همکلاسيهاش رو ديديم و صحبت اين شد که بچه هامون، چهار ساله که باهم همکلاسی هستن. اون در مورد کلاس دوم شک داشت و بعد گفت که آخه ميدونی من وقتی دخترم کلاس دوم بود، کار ميکردم و برای همين در جريان مدرسه و دوستهاش نبودم و ازکلاس سوم که ديگه کار نکردم، تونستم با مدرسه و دوستانش در ارتباط باشم. منهم با شنيدن اين حرف، برای خودم کلی دست زدم که در تمام اين سالها با وجود کار کردن تمام وقت، در جريان همه ی کارها و دوستان روشی جان بودم. به قول آقای وين داير " زنده باد خودم!"ه
****
ديروز در همان کتابخانه، روشی کتابی در مورد جيوه برداشته بود و از هر فرصتی استفاده ميکرد تا کمی ازش رو بخونه. موقع اومدن گفت "مامان، من از عکس روی جلد اين کتاب خيلی خوشم مياد. چون هم بنظر من جيوه خيلی خوشگله و هم اينکه اين عکس من رو ياد تو و موشی مياندازه". بنده هم که خيلی مشعوف شدم، با موبايل عکسی از خودم و موشی گرفتم که در زير ميتونين ببينين.ه

2 comments:

  1. من که همیشه می گم که تو مامان فوق العاده ای هستی

    ReplyDelete
  2. پيمانه جون
    تو هميشه به من لطف داری.

    ReplyDelete