Monday, December 8, 2008

زمستان و ليوان من

جای جديدم در شرکت، اگر چه از عالم و آدم به دوره، بجاش ميزم رو به پنجره ی بزرگیه و در هر لحظه نگاهم رو از لپ تاپ بردارم، ميتونم با زاويه ی گسترده ای با دنيای بيرون ارتباط داشته باشم که ازش خوشم مياد.ه
امروز به بارش برفی که در زير ميبينين نگاه ميکردم و فکر ميکردم که هر وقت من برف ميبينم دوتا چيز توی ذهنم مياد. يکی اينکه خانم پوران، شروع ميکنه به خوندن " برف مياد برف مياد، دونه دونه دونه برف مياد، ريزه ريزه ريزه برف مياد ..."ه
همزمان آقای اخوان ثالث هم ميگه " سلامت را نميخواهند پاسخ گقت ، سرها در گريبان است ..." وشعر زمستانش را ميخواند. نميدونم چه جوری اين دو صدا و شعر در مغز من با نگاه کردن به منظره ی برفی کاملا ا لصاق شدن.ه
من سخت مشغولم با پر و خالی های ليوانم و در حال تجربه ی بزرگ نگاه کردن به بخش خالی ليوان. کاری که شايد سالها بود، نکرده بودم. بعد از سالها، زل زدن به بخش پّرش و گاز دادن و جلو رفتن، وقتی به خالی ليوان نگاه ميکنی، يکهو توی دنده ی چهار، پات رو ميگذاری روی ترمز. وقتی ماشين وايستاد و کمی به جلو و عقب پرت شدی و برگشتی سرجات. بعد دوباره ميزنی دنده يک به آرومی حرکت ميکنی. ه
توی نيمه ی پر ليوان، ميبينی که داری حرکت ميکنی و اين خوبه.ه

7 comments:

  1. نیمه خالی و پر لیوان؟! گاهی حتی دیدن خود لیوان هم کار سختی میشه

    ReplyDelete
  2. این هم نکته جدیدی هست که تا حالا بهش توجه نکرده بودم، اینکه بعضی وقتها باید به نیمه خالی نگاه کرد.فقط یک مشکل هست ممکنه که این عادت بشه و دیگه نیمه ی پر رو هیچوقت نبینیم

    ReplyDelete
  3. ویو خوشگل که باشه نیمه خالی رو بیخیال

    ReplyDelete
  4. آره خوبه که عادت کرد که در ضمن دیدن نیمه پر، گوشه چشمی هم به نیمه خالی داشت.

    ReplyDelete
  5. خوبه باز تو اگر از عالم و آدم دوری عوضش به پنجره نزدیکی. جای من که هم از آدما دوره و هم از پنجره. بعضی روزها که سرم شلوغتره, تازه وقتی میام بیرون که برم خونه میبینم که چه برفی اومده!

    ReplyDelete
  6. برات خوشحالم. می دونم که نیمه پر لیوانت، اونقدر پر است که توی نیمه خالی گیر نکنی. می دونم که دیدن قسمت خالی واقعا مثل ترمز می مونه و حتی ممکنه آدم مریض هم بشه. من شدم! اما در درازمدت باعث پیشرفت می شه، باعث می شه که قسمت پر لیوان آدم، پرتر بشه. ه

    همه حرفهای بالا را از توی کامنت های خودت وبقیه دوستان یاد گرفتم. لینکش را می ذارم، اگر خواستی دوباره نگاه کن.ه

    http://banooh2eyes.blogspot.com/2008/11/23.html

    http://banooh2eyes.blogspot.com/2008/10/blog-post_26.html

    ReplyDelete
  7. درست ميگی آتوسا
    اول بايد ليوان رو ديد، بعد سراغ پر و خاليش رفت.

    نفر دوم
    درسته. فقط به يک سو نگاه کردن، خوب نيست. چه پر و چه خالی
    فکر کنم بايد هر دو رو ديد و بعد انتخاب کرد که چه معنی به مشاهداتمون بديم.
    اگرچه نيمه پر انرژی ميده و نيمه خالی رنج

    مهستا
    من ميگم نيمه خالی رو بايد ديد. بعد تصميم گرفت که ولش کن يا پرش کن

    تولدی ديگر
    فکر کنم بيشتر از نيم نگاه. بايد خوب بدونی که چيه تا بتونی پرش کنی.


    افروز
    برايت پنجره ای آرزو ميکنم
    :)

    بانو ه
    ممنونم از يادآوریت. خوندنشون برام خوب بود. اون کامنتها هم مربوط به همين دوران مشغوليات ليوانی ام بوده.ه
    :)

    ReplyDelete