وقتی مهاجرت می کنی یعنی اینکه توی مار و پله، رفتی بالا و بیشتر از نصف راه رو بطرف خونه ی بالایی طی کردی. بعد با تصمیم خودت، سوار یکی از اون مارهای دراز میشی که ویییییییژژژژژ میاردت تا خونه ی اول و دوباره هلک و هلک باید بری بالا. خوب بود اگر در طی این عقب گرد عجیب و غریب، سن و سالت هم عقب گرد می کرد. تا با نفس تازه و وقت کافی، همه چیز رو دوباره بسازی. تازه اگه خوش شانس باشی و دوباره توی مسیر بیفتی.
خلاصه اینجوری میشه که توی این راه، یکی که از تو سنش کمتره و وقتش خیلی بیشتره، میاد و میشینه کنارت. باهوش هم هست. می دونی که تو هم هستی ولی تو دیگه اون تمرکز اونو توی کار نداری. هزار و یک فکر توی کله ات هست. تو کلی زندگی کردی و اون اول راهه. تر و تازه. هر سوالی امروز پیش بیاد، شب تا صبح جوابش رو پیدا کرده. خب خودت میبینی که کارش خوبه. همیشه هم به همه اینو میگی. از اطلاعاتش استفاده میکنی. وقتی توی کاری که فقط مربوط به توست، او بیشتر میدونه واظهارنظر می کنه، تو می بینی که بجاست. از نظرش استفاده میکنی. ازش تشکر میکنی. به دیگران هم اعلام میکنی. فکر می کنی که اومدن این آدم باعث میشه که بیشتر یاد بگیری. کارت بهتر بشه. همیشه کار کردن با کسی که بهتر از تو می دونه، باعث پیشرفت آدم میشه. انصافا هم خیلی چیزهای ازش یاد گرفتی. خلاصه تمام انرژیت رو میگذاری برای اینکه از این موقعیت جدید، بیشترین نتیجه رو بگیری.
با همه اینها، ایمیلی که ازش میاد و نظری داره و یا اشکالی رو توی کار میبینه، مثل بقیه ایمیل ها نیست. دوست نداری بازش کنی. بعد که می خونی، دوست نداری قبول کنی. باید چشمهات رو ببندی و چند نفس عمیق بکشی، کمی با خودت بلند بلند حرف بزنی. امروز فکر می کردی که اگر ایران بودی، الان باید، اینطور بچه ها رو استخدام میکردی. بجای اینکه باهاشون مسابقه ی فکری بِدی، باید بعنوان یک مدیر، با خوشحالی بهشون برای ورود به گروه خوش آمد بگی. بجای اینکه اونها روی کار تو نظر بدن، تو روی نتیجه ی کار اونها نظر می دادی. این از اون وقتهاست که منیت آدم رو خیلی قلقلک می ده.
فکر میکنی که چیزی که بیشتر از همه در این موقعیت باید یاد بگیری، پذیرش این شرایط و نداشتن قضاوت و پیش داوریه. مقاومت نداشتن. اینطوری انرژیت بجای فکرهای منفی، فقط صرف یادگیری میشه.فکر میکنی که این فرصتیه برای ارتقا دانش کاری و حرکت. و مهم تر از اون، کشتن منیت. برای وسیعتر شدن. اونقدر که در فضای تو، جایی برای این آدم جدید هم باشه. دردِ رشد کردن و بزرگ شدن رو باید تحمل کرد. و اینجا می خواهی اعلام کنی که با چنگ و دندون بر سر این تصمیم ایستاده ای. ایستاده.